نکات آموزشی ارتباط موثر والدین با نوجوانان؛
با فرزندانمان دوست باشیم


«برو توو اتاقت، درس‌ات رو بخون» جمله‌ی همه‌ی پدر و مادرهای سیرجانی‌ست به نوجوانان‌شان هنگامی که نوجوان مشغول و سرگرم هر کاری غیر از درس خواندن باشد. از بازی و ورزش مورد علاقه بگیرید تا تماشای فیلم و سریال و حتا مشغول بودن به کاری هنری.

اما آیا والدین می‌دانند این جمله‌ی کوتاه و به ظاهر ساده چقدر برای نوجوانان سنگین است؟
این جمله در پس خود چندین پیام را برای نوجوان شما در بر دارد:
۱- نوجوان پیش خود فکر می‌کند که از نظر پدر و مادر، من اهل درس خواندن نیستم و اگر به خودم باشم، خود به خود درسم را نمی‌خوانم و به فکر نیستم.
۲- دیگر نیازهای من توسط خانواده به رسمیت شناخته نمی‌شوند و از دید آن‌ها من باید به نیازهای هیجانی و همه‌ی علایق و استعدادهای دیگرم جز درس خواندن بی‌توجه باشم تا بچه‌ی خوبی به حساب بیایم.
۳-پس درس خواندن لزوما و لابد یک امر تکلیفی و وظیفه است و نمی‌شود به چشم اشتیاق به آن نگاه کرد.
در کنار این پیام‌های پنهان در یک جمله‌ی ساده اما تکرار شونده، عموم پدر و مادرهای سیرجانی توجه ندارند که اگرچه این جمله به خاطر دغدغه‌شان و نگرانی برای آینده نوجوانان‌شان ابراز می‌شود اما بازتکرار آن تنها نتیجه‌ی عکس می‌دهد. اکثر والدین به حس قدرتمند استقلال‌طلبی نوجوانان بی‌توجه‌اند. حسی که موجب می‌شود نوجوانان حتا اگر علاقه به درس داشته باشند، چون این امر را خواست و دخالت والدین در امر خود تلقی می‌کنند، ناخودآگاه در برابر آن مقاومت کنند و دیگر نه تنها درس نخوانند که حتا نخواندن آن را یک امر استقلال‌طلبانه و نشانه‌ی بزرگ شدن خود قلمداد کنند.
خب در این صورت باید چه کار کرد؟ راه درست برای والدین این است که با فرزند نوجوان خود از در دوستی و احترام وارد شوند. پای صحبت‌های او بنشینند و به اینکه او علایق و استعدادهای خود را در چه چیزهایی می‌داند، گوش فرادهند. حتا پدر و مادرها می‌توانند به جای تاکید وسواس‌گونه بر روی درس خواندن به نوجوان خود بیاموزند که کتاب خواندن کاری خلاف جهت علایق و استعدادهای آنان نیست و برای مثال اگر نوجوان‌شان به موسیقی یا فوتبال و یا حتا کامیون‌ها علاقه دارد، می‌تواند از کتاب‌هایی با همین موضوعات بهره ببرد و اتفاقا کمکی به درس خواندنش هم خواهد بود زیرا عادت به مطالعه در او تقویت می‌شود.
نوجوان شما باید مطمئن شود شما اگر هم توصیه‌ای دارید، به خاطر نگرانی شما برای آینده اوست و متوجه باشد که شما دشمن او نیستید که بخواهید او را از نیازهای ضروری مثل تفریح و بازی و در جمع بودن و وقت گذاشتن آنان در میان گروه‌های همسالان محروم سازید.
موضوع مهمتر اینکه اینگونه نوجوان احساس نمی‌کند والدینش به دیگر نیازهای طبیعی او بی‌توجه هستند و چون این احساس را ندارد، هنگام رفع نیازهای دیگرش و پیشنهادهایی که در گروه هم سالان به او شده با شما مشورت خواهد کرد و اینگونه کمتر هم به بی‌راهه کشیده خواهد شد زیرا شما را به عنوان پدر و مادر خود، کسانی می‌شناسد که دوستانه به فکر رفع نیازهای او از طریق روش‌های درست درست هستید و نه به رسمیت نشناختن و انکار آن نیازها.
نوجوانی که دچار خطای شناختی شده و به خاطر غلبه‌ی حس استقلال طلبانه‌اش تمام توصیه های شما را نصیحت اعصاب خرد کن و بی فایده تصور کند، محصول رفتار و عملکرد بد خود شماست. شما نخواسته یا نتوانسته‌اید ارتباط صمیمی دو طرفه را با او ایجاد کنید و به تفاوت‌های نسلی حتا اگر شده در ظاهر احترام بگذارید و وانمود کنید که او را درک می‌کنید حتا اگر درک نمی‌کنید هم آن را عیان نسازید.
وقتی صبر نوجوان شما از دخالت‌های بی‌مورد درباره‌ی زندگی امروز و آینده‌اش لبریز می‌شود، تنها کاری که می‌کند به اصطلاح خودمان سیرجانی‌ها «ضدکاری» ا‌ست. زیرا او شما را در نقطه مقابل خودش تعریف کرده و دچار این پنداشت اشتباه شده است که شما با همه‌ی خواسته‌های او مخالفید. فکر می‌کند شما نمی‌خواهید که بگذارید او از زندگی لذت ببرد و خود والدین در تزریق این حس مقصر درجه اول هستند زیرا موفقیت و موفق بودن را در نقطه مقابل زندگی کردن معرفی می‌کنند با جملات اشتباه مقایسه‌ای مثل: «از بچه‌ی فلانی یادبگیر. ببین فقط سرش توی کتابه. اصلن از خونه در نمیشه. نمره‌‌هاش همه بیسته. شاگرد اوله. ما شانس از بچه‌ هم نیاوردیم.»