تاملی بر استقبال پرحاشیه فوتبالدوستان ایرانی از کریستین رونالدو
هم خود بدیم و هم خود تحقیر
آمدن کریستیانو رونالدو ستاره محبوب فوتبال جهان به ایران و شیوهی استقبال هواداران ایرانی او، بحثهای داغی را در فضای مجازی به دنبال آورد. بحثهایی که برخیشان حامل توهین و تحقیر زیادی هم بود و در مقابل آن با عادی سازی بیش از اندازه در باره این شیوه از استقبال نیز روبرو بودیم.
اما در میانهی این افراطها و تفریطها ذکر چند نکته مهم است.
اینکه مردم در برابر یک ستاره هیجانزده شوند و دچار شر و شور گردند، در همه جای جهان عادی است و این میان مردم ایران هم استثنا نیستند. منتها این روشنفکران ایرانی هستند که سالیانیست دچار پیشفرض استثناانگاری مردم ایران شدهاند و همواره بر اساس همین توهم نیز برای مشکلات جامعه ایرانی نسخه پیچیده و تحلیل آینده کردهاند و وقتی در واقعیت اوضاع جور دیگری پیش رفته، شوکه شده و دچار شگفتی گشتهاند بدون آنکه از این خیال و توهم خودویژهپنداری درباره ملت ایران بیدارشوند.
این موضوع که رسانههای عربی یا رسانههای فارسیزبان اپوزیسیون این موضوع را دستاویز توهین به ایرانیان کردهاند، در جای خود قابل توجه است اما اگر سواد رسانهای خود را بالاتر برده و به نیتهای پنهان این رسانهها دقت داشته باشیم متوجه میشویم که عیبجویی به نیت خود عیبجویی برای گرفت ماهی مراد سیاسی در جنگ قدرت بوده که اینگونه عرصه ورزش را آلوده است. بله ای کاش جماعت ایرانی در حد همان فیلم گرفتن و دست تکان دادن برای رونالدو کفایت کرده بودند و دیگر چنین خوار و زار دنبال اتوبوس حامل او نمیدویدند ولی این میان نباید روانشناسی تودهها را هم از نظر دور داشت که همواره و در همه جا و در همیشهی تاریخ جهان، عوامالناس مدام گمان کردهاند یک آدم معروف در حد له شدن زیر دست و پای جمعیت ارزش دیدن دارد و تماشایی است! این میان نیز اگر خردهای به حامیان فوتبالی رونالدو در ایران باشد، خردهای جهانی و کلی است و خاص ایران نیست که نیاز به خود کم بینی روحیه ایرانی باشد و از دل آن بتوان توهین روا داشت و اینگونه رسانههای داخلی را نیز دچار خودتحقیری کرد و حتا از این تحقیر ملی لذت هم برد.
مقایسهی این موضوع که چرا همین جمعیت به طور خودجوش در تجمعات سیاسی این طرفی یا آن طرفی حاضر نمیشوند نیز، بسیار تا بسیار مقایسهی نابجا و بیهودهای است. زیرا ابتدا باید گفت که مورد نقض این مدعا زیاد اتفاق افتاده است و این میان انگشت گذاشتن روی یک تاریخ و روز خاص، به نیت پیشداروی کردن و عقدهگشایی و فحاشی انجام میشود. این میان کسانی که با دست زدن به چنین مقایسهای شروع به فحاشی به مردم هم میکنند، بهتر است ابتدا به این موضوع دقت کنند که دو دنیای کاملا متفاوت را با هم قیاس کردهاند. یک طرف بحث حفظ و کسب قدرت است که کار تشکیلاتی منظم میطلبد و در جای دیگر پای احساسات عمومی پیرامون یک قهرمان یا هنرمند در صنعت سرگرمی وسط است.
این انقلت که چرا مردم همین کارها را برای قهرمانان ملی نکرده یا نمیکنند نیز یک انتقاد نابجاست و در دل خود یک قضاوت و ارزیابی شتابزده همراه دارد.
هم اگرچه میتوان یک بخشی از آن را ریشه در خودکم بینی یا به قول سیرجانیها خودبدی دانست اما در کنار آن باید توجه داشت که هر کدام از آن آدمها نیز در جایگاه و موعد خود قدر دیدهاند و مثلا همین علی دایی از چنان سرمایهی اجتماعی بزرگی در ایران برخوردار است که برای مثال در زمینلرزه کرمانشاه، میلیونها مردمی که قصد کمک کردن به زلزلهزدگان هموطن خود را داشتند، تنها به او اعتماد کردند و کمکهای نقدی اهدایی خود را به حساب علی دایی واریز کردند. فکر میکنم این بسیار سترگتر، ژرفتر و عمیقتر از استقبال یک گروه چند صد نفری از رونالدو دویدن پشت سر اتوبوس او باشد.