گپی با مازیار رفعتی کارگردان تئاتر خانههای اجارهای؛
قصـهی غصـه را زیستـن
در میان زنهای لر ضربالمثلی وجود دارد که به خوبی نشان دهندهی جایگاه نازل زنان خونبسی در خانواده و در جامعه محلی است. مثلی که به خوبی بیانگر اعمال اشکال مختلف خشونت بر زنانی است که به خونبس میروند. کاربرد این اصطلاح یا ضرب المثل زمانی است که مردی زن خود را مورد بی مهری، ظلم یا ضایع کردن حق و حقوق قرار میدهد، در این زمان زن به نشانه اعتراض در گویش لری بختیاری میگوید: «مَ به جا خی اَوُومه؟! / مگر جای خون آمده ام؟»
زنان قربانیِ رسم خونبس، کودکی و نوجوانیشان حراج میشود برای گناهکاری مردان خانواده. آنها همواره زیر سایهی خون زندگی میکنند، نادیده گرفته میشوند، زخم زبان میشنوند و تحقیر میشوند، در بحثها و دعواهای خانوادگی و زناشویی خون بس بودن چماقی است که بر سرشان کوبیده میشود.
این روزها نمایش خانههای اجارهای به کارگردانی مازیار رفعتی مهمان تالار فردوسیست. نمایشی که در آن نورا بحرینی در نقش مستوره مهاجر زنی افغان را به تصویر میکشد که با وجود قربانی سنت خونبس بودن میخواهد از انسانیت بگوید و پرچم سفید صلح را بالا نگه دارد. رنج مهاجرت، بیوطنی، جنگ، صلح و... واژههاییست که در توصیف نمایش خانههای اجارهای از زبان تماشاچیان این اثر زیاد میشنویم. بینندگانی که بسیاریشان از مهاجران افغان هستند و گویی مازیار رفعتی تجربهی زیستهشان را در قالب نمایش به روی صحنه تئاتر آورده. نوشتهاند تا بیست و ششم آبان ماه خانهمان آباد و پابرجاست، پس از آن جل و پلاس را بر میچینیم.
به همین بهانه سخن تازه با مازیار رفعتی گپ و گفتی داشت.
مهاجرت، صلح و افغانستان سه کلید واژهی توصیفی برای این نمایش هستند، فکر میکنید چقد این تآتر در رابطه با کاهشِ ذهنیت مهاجرستیزی که این روزها در رابطه با مهاجران افغان وجود دارد، موفق بوده است؟ از مخاطبین افغان بگویید که برای تماشای نمایش خانههای اجارهای آمدند. اینکه از چه قشری بودند و موضوع را چطور دیدند و تفسیر کردند؟
مفهوم مهاجرت تا زمانی که خودم طعم هجران را نکشیده بودم برایم در مختصات یک واژه خلاصه میشد، اما هرچه از کوچ من از مرزهای عاطفیام میگذشت و هرچه بیشتر با مهاجرین قانونی و غیرقانونی دنیای جنگ و نا امنی دمخور میشدم بینش و جهانبینی من عمق بیشتری پیدا میکرد و مهاجرت برام مفهوم پیچیدهتری میساخت. از قصه آدمها زمانهام آن سالها کشور ایتالیا تنها کشور اروپایی بود که به سیصد هزار مهاجر گرفتار در مرزهای آبی پناه داده بود، سازماندهی و رسیدگی به آنها و سازش مردم اینکشور با هجوم این حجم از مهاجر من را به قدری شگفت زده کرد که تمام معادلات ذهنی من از نوع تعامل با مهاجرین را به هم ریخت، مهاجرت غیرقانونی خیلی سریع در ذهنم جایش را به کوچ اجباری داد و دردها و مسالههای من زاده شد که کدامکس دوست دارد خانه خود را ترککند و خطر را به جان بخرد؟
وقتی عبدالله دانشجوی افغان خوابگاه سن لرنزو منو در اتاق ۱۱۰ به چای تلخ دعوت کرد و داستان زندگی اش را با اشک تعریف کرد و دریچه ای به دردهای زندگی اش گشود با زوایای پنهانی از زندگی مهاجرین در کشورم رو به رو شدم که نطفه ی این اثر را در من شکل میداد. قصه عبدالله مو به مو همان قصه حافظ نمایش خانههای اجارهای است که چشم انداز متفاوتی از مصایب جوان افغان بیرون از خاک خود به روی مخاطب باز میکند.
جنگ، مهاجرت و صلح اقلیم نمیشناسد، هر گوشه دنیا که بنگری بساط جنگ خودنمایی میکند و ترکشهای دشمنی به مردمان زمانه اش میرسد، آنچه در پرداختن به قصه زندگی یک خانواده افغانستانی در ایران اهمیت و ضرورت دارد به قول استاد دامردان خون شریکی، خاک شریکی و خانه شریکی ماست، خانهای در سایه سار خراسانکهن که مرزهای جغرافیایی هیچگاه نتوانسته مرزهای عاطفی بین اهالیاش بکشد، این تفکر عینا در نمایش ما جاری است به قول مستوره خانههای اجاره ای: ما همه وطندار هم بودیم، هم ساز و همسایه هم بودیم، ما را در مرز بین دو سرزمین دفن کنید. روایت خانههای اجاره ای مقاومت یا مخالفتی با برخورد قانونی با مهاجرین غیر قانونی نشان نمیدهد. حتی حمایت احساسی از یک قوم مهاجر مد نظرش نیست، در جهان واقعیتها قصه ما نمایانگر یکی از هزاران واقعیت موجود در جامعه ی جنگ ستیز است که کمتر سوی نگاهی به آن وجه از واقعیت بوده، خرده قصههای بشری و انسانی مستند این قوم در کشورمان در تنگنای فشار افکار عمومی مهاجر ستیز اساس ستیز این نمایش را شکل داد.
مستوره مهاجر با بازی نورا بحرینی که نقش اصلی نمایش را بر عهده دارد، نمایندهی چه طیفی از زنان است و میخواهد چه پیامی را به مخاطب بدهد؟
مستوره استعاره ای از سرزمین و ماموطن است در پی حفظ و نجات زندگی و برقراری صلح در خانه اش با عناصر سخت، سرد، سیاه و جهان مردانه پیرامونش دست به گریبان است.
ایده نمایش خانههای اجارهای از کجا آمد و برای سر و شکل دادن به آن از چه کسانی یا کتابهایی و ...کمک گرفتید؟
این درام مطابق نمایشنامههای دیگرم حاصل یک پژوهش گستردهی نمایشی است، انگار هر نمایشنامهام مثال یک تز دانشگاهی از قومشناسی و مردمشناسی گوشهای از این کرهی خاکی است، خانههای اجارهای از زیست دو سالهی من با اینقوم مهاجر شکل گرفت، من در خانههای وطندارانم شعر و ساز و آواز شنیدم، درد کشیدم، اشک ریختم و قصه ساختم و برایشان خواندم و تایید گرفتم، پس اولین مواجهه افغانستانیها با قصهی حساس مستوره و مردان زندگیاش در حین اجرا صورت نگرفت، پیشاپیش بازخوردهای این قصه را از جامعهی آماری مشخصی از اتباع افغانستانی در گوشه ذهنم داشتم، این رویه کمک کرد مخاطب افغانستانی قصه شجاعانه مستوره و برخورد دراماتیکش با دردها را باور کند و با جان و دلش با خانههای اجارهای همراهش شود. منطق داستان برای مخاطب تازگی دارد و گاه دارای پیچیدگیها و ظرافتهایی است که مخاطب رو به فکر وامیدارد. اتفاقات برحسب حدسیات مخاطب پیش نمیرود و در طول داستان مخاطب بارها رودست خورده و فرضیاتش در هم میریزد، طبیعی است در جایی که مدام جای تفکر و احساس در تماشاگر عوض شود بازخورد مخاطبین بنا به خصلتهای روحی و انباشتهای ذهنی اش نیز متفاوت از هم جلوه میکند و محترم است. خانههای اجارهای به مخاطب پیام نمیدهد، معنا نمیسازد و حکم تحمیل نمیکند، خانههای اجارهای واقعیتهای پنهان جامعهی مهاجرین را بازنمایی میکند چشمانداز نویی از جنگ زن در زندگی به روی چشم مخاطب میگشاید تا آنی بازنگری و تفکر در ذهن تماشاگرانش ایجاد کند.
فضای تآتر و نمایش را در سیرجان چطور ارزیابی میکنید؟ آیا مثل سابق رونق دارد؟ و چرا بهتر است که چراغ تآتر در این شهر همیشه روشن باشد؟
پس از هفت سال با خانههای اجاره ای به سیرجان بازگشته ام، برخورد با طیفهای گوناگون تماشاگران همشهری و اشتیاق مخاطبان دور از محدودهی ما برای دیدن نمایش برایم قابل پیش بینی و تصور نبود، تماشاگران تآتر در سیرجان نسبت به قبل رشد هنری و دید بصری بهتری پیدا کرده اند و حالا دارای جهانبینی و بینش هستند، وقتی تماشاگران یک شهر سیصدهزار نفری میتوانند بیست شب حد نصاب یک سالن تآتر را با حضورشان پر کنند از درجه بالایی از فهم و درک و فرهنگ برخوردارند. گپ آخر حرف خانههای اجاره ای حرف آمیزش فرهنگهاست و فهمش تنها محدود به اقلیم افغانستان و ایران نمیشود. اتفاقات این خانه رویکرد بینافرهنگی دارد خانههای اجاره ای از درد و بدبختی زنان نمیگوید، در این خانه مواجهه و ستیز دراماتیک زن با دردها و زخمهایش اتفاق میافتد. خانههای اجاره ای کنجی از خانههای ماست.