روایت بتول ابوالقاسمی از یک زندگی شخصی مطلوب زنانه:
موفقیت حاصل تلاش و منطق است نه شانس


اطلاع رسانی:  موفق بودن برای یک زن چیست؟ بتول ابوالقاسمی، دندانپزشک معتقد است پاسخ این سوال خصوصا برای زنان فقط یک بعد ندارد. زنانی که هم نقش مادری و فرزندی دارند و هم نقش‌های معمول اجتماعی. او خود سعی کرده این نقش‌ها را تا جای ممکن به صورت مطلوب ایفا کند؛ جایی که همسرش عبدالرضا ناظری، سال‌ها در رده‌های مختلف انتظامی مشغول خدمت و در معرض مشقات شغلی بوده و مسولیت حفظ آرامش خانه بر دوش این زن. او در گفت و گو با «سخن تازه» می‌گوید در شرایطی که در عین داشتن سه فرزند بارها مجبور به تغییر شهر و محل زندگی‌اش شده بود، هم توانست تحصیلاتش را تا درجه درکتری دندانپزشکی ادامه دهد و هم فرزندانی موفق تربیت کن

  قبل از هر چیز می‌خواهم این سوال را از شما بپرسم که به نظرتان زن موفق بودن یعنی چه؟
فکر می‌کنم موفق بودن یک مفهوم چند بعدی است، خصوصا برای زنان. این هم به خاطر پیچیده بودن نقش خود زن در زندگی است. یعنی هم باید همسر موفقی باشی، هم مادر موفقی و هم یک عنصر اجتماعی و شهروند موفق. موفقیت وقتی قرار باشد زنانگی هم داشته باشد باید یک ریشه‌اش در خانه و خانواده باشد.  
  با این توصیف شما خودتان را یک زن موفق می‌دانید؟
مهمتر از اینکه خودم را موفق می‌دانم این است که همچنان سعی می‌کنم موفق باشم. یعنی نگاهم به آینده است و نه الزاما پشت سر. اما به پشت سرم هم که نگاه می‌کنم می‌بینم راه پر پیچ و خم و سرشار از فراز و فرود را پشت سر گذاشته‌ام که اتفاقا زیبایی مسیر هم به همین است. صادقانه باید گفت که از برخی از این فراز و فرودها را با موفقیت عبور نکردم. به هر حال شکست و اشتباه همیشه هست. اما در مجموع خودم را موفق می‌دانم. به این دلیل که نسبت به گذشته‌ و حالم احساس رضایت دارم و میزان پشیمانی‌هایم از میزان رضایت و خوشنودی‌ام خیلی کمتر است.
  فکر می‌کنید برای رسیدن به این نقطه چقدر عنصر ‌شانس برای‌تان نقش داشته؟
موفقیت حاصل خوش‌شانسی نیست، حاصل دو چیز دیگر است؛ تلاش و تصمیم منطقی. که باید کنار هم باشند. من امروز احساس می‌کنم زندگی شخصی مطلوبی دارم اما این مطلوبیت از دل سختی‌ها بیرون آمده. همسر من 40 سال در شغل پر مخاطره پلیس در سطوح مختلف بود. در این سال‌ها مجبور شدیم 7-8 بار شهر محل زندگی را تغییر بدهیم و بیراه نیست بگویم 12-13 بار منزل‌مان را جابجا کردیم. یعنی مثلا هر 3 سال یک بار. این تازه بخش راحت ماجرا بود. بخش سخت‌ترش جایی بود که همسرم در کارش درگیر موقعیت‌های مخاطره‌آمیز می‌شد و چندین بار تا مرز خطر جانی هم پیش رفت. مثلا یک بار در جریان یک گروگانگیری در رفسنجان، ایشان 13 روز خانه نیامدند و آن مدت را درگیر عملیات بودند. از این دست موارد در زندگی ما زیادی بود، خصوصا از زمانی که همسرم در پست‌های فرماندهی قرار گرفت. مسلما مدیریت کردن خانه در چنین شرایطی، یعنی تربیت فرزند، ادامه تحصیل و اشتغال خودم و ایجاد یک فضای امن برای همسرم کار به مراتب سخت‌تر و پیچیده‌تری است. شاید در این موقعیت منطقی بود که من به مدیریت خانه برسم و به همان کفایت کنم. اما نکردم و ترجیح دادم در کنار وظیفه همسری و مادری، تحصیلم را هم در دانشگاه ادامه دهم.
  یعنی شما در طول زندگی مشترک موفق به دریافت مدرک دکترای دندانپزشکی شدید؟
بله. من ابتدا در سال 65 به عنوان بهداشتیار دهان و دندان از دانشگاه شهید بهشتی فارغ‌الاتحصیل و مشغل به کار شدم. بعد از آن بیش از 5 سال در روستاهای کمتر از 10 هزار نفر مثل اختیارآباد یا ملک‌آباد سیرجان خدمت کردم. در دهه 60 طرحی برای ادامه تحصیل بهداشتیاران دهان و دندان در مقطع دکترای دندانپزشکی تصویب شد که منوط به قبولی در آزمون ورودی بود. من سال‌ها درگیر زندگی زناشویی و اداره امور خانه و فرزندانم بودم تا اینکه بعد از مدت‌ها در سال 86 آزمون ورودی دادم و وارد مقطع دکترای دندانپزشکی دانشگاه کرمان شدم. آن زمان من 3 فرزند بزرگ داشتم. پسر بزرگم دانشجو بود و دختر و پسر کوچکترم در استانه ورود به دانشگاه.
  ادامه تحصیل در چنین شرایطی چه انگیزه‌ای داشت؟ چون قطعا سخت بود.
بله سخت بود. شاید اکثر افراد اگر جای من بودند ترجیح می‌دادند فقط به همان امور خانه برسند، خصوصا اینکه خودم سال‌های آخر خدمتم را می‌گذراندم و چند سال بعد بازنشست می‌شدم. کسی هم توقع بیشتری از یک زن در این شرایط نداشت.
  از شما هم کسی توقع نداشت؟
اطرافیان نه، اما خودم توقع داشتم. همسرم همیشه در نهایت چیزی که می‌شد سعی کرد قدردان من باشد. فرزندانم هم همینطور و همه آنها در حد خودشان به جز موفقیت‌های شغلی و تحصیلی، انسان‌های دلگرم کننده‌ای در زندگی خانوادگی بودند. اما من خودم می‌خواستم جلوتر بروم و بعد از 20 سال به تحصیلات عالیه برگشتم. البته ناگفته نگذارم اینکه آقای ناظری همیشه در تصمیماتی که داشتم مشوق من بود. از جمله همین ادامه تحصیل که بیشترین تشویق و روحیه را از طرف ایشان دریافت کردم. برای بچه‌ها و خصوصا دخترم هم همین طور بودند. همیشه تلاش داشتند من و بچه‌ها تصمیمات مستقل بگیریم و ایشان نقش مشوق داشته باشند نه کسی که به دیگران امر و نهی می‌کند. ادامه تحصیل شخصا سخت بود اما روی زندگی اطرافیانم هم تاثیر گذاشت و مشوق آنها هم شد. یعنی احساس می‌کردم ادامه تحصیلم در رشته دندانپزشکی در آن شرایط چقدر به همسر و فرزندانم انگیزه و روحیه داده.
  بیشتر از کدام بعد زندگی خودتان راضی هستید و وقتی به نتیجه آن نگاه می‌کنید خوشنود می‌شوید؟ به موقعیت فرزندان‌تان، اینکه همسرتان توانست در کنار شما و با حمایت شما در شغل خود موفق باشد یا اینکه خودتان توانستید در تحصیل و کار حرفه‌ای پیشرفت کنید؟
راستش همه اینها با هم است. من موفقیت فرزندانم در کار و تحصیل را جدای از تلاش‌های شخصی و خانوادگی خودم نمی‌دانم. یا همینطور پیشرفت همسرم در کار را. من معتقدم همانطور که عناصر یک خانواده نقش تکمیل کننده برای هم را دارند، ابعاد موفقیت زندگی افراد را هم نمی‌توان چندان جدای از هم دید. من همیشه سعی کردم مادرو همسر خوبی باشم اما از آن طرف هم نباید نادیده بگیرم همسر و فرزندانم نیز پر از ویژگی‌های مثبت و خصوصیات خوب بودند.
 آنها هم در زندگی برای من نعمت محسوب می‌شدند و می‌شوند. راستش دیدن موفقیت فرزندانم خیلی باعث افتخارم می‌شود.
 الان پسر بزرگم مشغول تحصیل در مقطع دکترای شیمی است، دخترم دکترای داروسازی دارد و پسر کوچکم هم به عنوان یکی از دانشجویان برتر دانشگاه تهران توانست از یکی از بهترین دانشگاه‌های جهان در کانادا بورسیه تحصیلی دریافت کند و مشغول تحصیل در مقطع دکتری در تورنتو است. آن هم بدون اینکه ذره‌ای در این موقعیت از کمک‌های مالی خانواده یا کمک دولتی برخوردار شود. چون به دلیل داشتن رتبه و رزومه علمی بالا موفق به آپلای در این دانشگاه شده و از همان ابتدا از دانشگاه حقوق ماهیانه دریافت می‌کند.
خیلی هم خوشحال هستم که هدفش بعد از پایان تحصیل، بازگشت به ایران و تدریس و کار در فضای دانشگاه‌ها و صنایع مملکت خودمان است. همیشه سعی کردم فرزندانم در مسیری باشند که بدون توسل به موقعیت پدرشان حرکت کنند و خدا را شکر می‌کنم که چنین هم شد. همسرم هم توانست پله‌های ترقی را در شغل خودش به طور مداوم طی کند و کارنامه و خاطرات خوبی از خدمتش برای جامعه بر جای گذاشت. من بدون تردید خودم را در این موفقیت‌ها و شادی آنها شریک می‌دانم و این را برای خودم به عنوان یک همسر، مادر و یک عنصر اجتماعی موفقیت می‌دانم.