روزگاری دوری نبود که تآتر سیرجان پر رونق بود و پر مخاطب. گروههای مختلف تآتر فعال بودند و در کل سال مشغول. از تآترهای طنز تا آیینی و مناسبتی و حتا تآترهای آوانگارد با موضوعات فرهنگی و اجتماعی و فلسفی.
استقبال مردم هم خوب بود تا جایی که می شد شاهد تشکیل صف خرید بلیط در حیاط اداره ارشاد قدیم بود.
رفته رفته همه چیز از دست رفت. سالن تآتر تالار فردوسی که فرسوده و فرسوده تر می شد، انگار روحیهی پر جنب و جوش هنرمندان این رشته هم رفته رفته از بین رفت. غم معاش بود یا تیغ سانسور یا نبود امکانات فرهنگی و بی تفاوتی مسوولان یا ترکیبی از همه، هرچه بود که از پس اغما و انزوای کرونا و دزدیده شدن سیستم نور تنها سالن تآتر استاندارد فرسودهی تآتر سیرجان، رسیده ایم به این روزها.
در همین باره به سراغ برخی از اهالی تآتر سیرجان رفتم تا نظرات آنان را در این باره جویا شوم.
محمدحسین خاکسارپور پیشکسوت تآتر سیرجان در همین باره به سخن تازه میگوید: تآتر سیرجان کم فروغ نشده، کم فروغش کردند.
او به تبعیض بین ارائه امکانات دولتی و خصوصی میان هنر، ورزش، صنعت، معدن، اقتصاد در سیرجان انتقاد میکند: بی اهمیت شمردن هنر خصوصا تآتر باعث شده اهالی تآتر بی انگیزه شوند. افرادی که باید دنبال معیشت زن و خانواده باشد، دنبال کسب درآمد برای هزینههای خانواده باشند. مجبور هستند تا پاسی از شب دنبال کار باشند که دیگر فرصتی برای پرداختن به هنر تآتر ندارند.
به گفته ی وی متاسفانه مسوولان فرهنگی منفعل و بی تفاوت هستند.
او به بیانگیزگی کارگردانهای سالهای دور اشاره میکند. بی انگیزگی ناشی از اینکه متوجه میشوند مسئولان به توسعه تآتر حتا نه به عنوان یک رسانه یا هنر که به عنوان یک صنعت سرگرمی هم اصلا تمایلی ندارند.
خاکسارپور اشاره میکند به این موضوع که در طول سال که یک روز تحت عنوان روز جهانی تآتر منصوب شده، دریغ ازیک دورهمی و یا یک تقدیر از پیشکسوتان تآتر و یا اهالی تآتر که اینها همه موجب دلسردی می شود.
وی تاکید میکند: ببینید برای رشتههای ورزشی و خبرنگاری، چه هزینههایی می کنند؟ یک هفته تحت عنوان هنر انقلاب داریم، کدام مسوول در دولت انقلابی و مسوول در نظام جمهوری اسلامی می داند چه تاریخی هفته هنر انقلاب است و این مسائل و خیلی دیگر از موارد باعث بی انگیزگی شده است.
از نظر او کمتر ارگان، نهاد یا مسوول فرهنگیای در سیرجان از تآتر حمایت کرده است و حتا سنگ اندازی هم سر راه تآتر می کنند.
به گفته ی این پیشکسوت تآتر در سیرجان در اردیبهشت ۱۴٠۲ مقرر شد گل گهر 5میلیارد جهت بهسازی و تجهیز تآتر بپردازد ولی متاسفانه دستور شروع کار از بهمن ۱۴٠۲در اداره کل مانده است!
اتفاقی عجیب که شاید با تغییر دولت اصلاح شود و تآتر سیرجان هم با تزریق این بودجه و ایجاد زیرساخت و امکانات، جانی دوباره بگیرد.
او همچنین افزود: چندین سال شورای نظارت داره کارها را ارزشیابی می کند و مجوز اجرا می دهد یا مردود اعلام می کند، دریغ از یک ریال حق الزحمه که در ردیف بودجه منظورشده! آیا واقعا انگیزه ای برای اعضای شورای ارزشیابی و نظارت ایجاد می کند که هرکاری راتایید نکند؟ آن وقت است که کار ضعیف روی صحنه می رود و مخاطب کم می شود، و بدتر از آن بعضی از کارگردانها که مجوز نمی گیرند خانوادهها را واسطه قرار میدهند که ازطریق آنها اقدام شود که شورا زیر بار نمیرود و آن وقت هست که شورا نیز بد قلمداد می شود. خلاصه مشکلات زیاد است. می طلبد فرصتی ایجاد شود حضوری ناگفتهها گفته شود، چراغ تآتر درحال حاضر خاموش نیست وگروههایی درحال تمرین هستند اما از این منظر اوضاع بد است که سال گذشته نمایش خانههای اجاره ای به نویسندگی و کارگردانی مازیار رفعتی و کلیه عوامل بومی به جشنواره فجر رسیدند کدام تقدیر یا تشکری ازاین بزرگواران شد؟ درصورتی که ۹۹٪ بازیگران ورزشی غیربومی با دستمزدهای میلیاردی چقدرتحویلشان میگیرند؟ واقعا چرا؟ چرا مسوولان به کار فرهنگی در یک شهر که مشکلات فرهنگی آن بی حساب است، توجه نمیکنند؟
برچسب خوردن و خانه نشینی!
در همین باره ابراهیم اسدی کارگردان تآتر به سخن تازه میگوید: کم فروغی تآتر سیرجان ربطی به تآتریهایش ندارد. اصلا همین عناصر بی ربط چراغ هنر را خاموش کردن و رها شدگی عمدی در حوزه مدیریت ارشاد اسلامی ، منحل کردن بی دلیل انجمن نمایش ، نبود بودجه ، خرابه بودن تآتر شهر، اعمال قدرت افراد نا آشنا به تآتر و دخالتهای بی جا دست به دست هم داده تا هنرمندان خانه نشین یا به فکر مهاجرت هنر خود به شهرهای دیگر باشند. درد تآتریها کهنه و برای مسوولین محترم همچون آفتاب روشن است. تآتر هنر مطالبه گر و نجیبی است. همین امر باعث می شود با چسباندن انگهای بی ربط از سوی حسودان کور دل که درخشش هنرمندان واقعی باعث نمایان شدن بی هنری آنها می شود. سرمایههای جاری را راکد کند و با بالا بردن حساسیتهای بی دلیل مانع تراشی کنند تا هنرمند خسته شود تا دیگر نسلهای جوان تر بی انگیزه شوند و این هنر که مثل رودخانه است جاری نشود و برگرداندن آب به این رودخانه حکایت زنده کردن دریاچه ارومیه است. به قول ما سیرجانیها : چٌم.