گزارش سخنتازه از مشکلات اقتصادی بافندگان؛
روزهای تار تحریم و کرونا برای پود گلیم
گروه فرهنگ و هنر:
گلیم شیرکی پیج سیرجان در سالهای اخیر جهانی شد و بر سر زبانها افتاد. از آن روز بسیاری از علاقمندان به حرفه قالیبافی و گلیم در این کلاسها ثبتنام کردند به امید داشتن یک آیندهی درخشان در بازار کار. اما این امید به آینده، آن طور که انتظار میرفت روند خاص خودش را طی نکرد. به گونهای که ورق برگشت و تحریم و پس از آن کرونا چرخهی اقتصاد گلیم را حداقل تا مدتی نامعلوم متوقف کرد.
زنی که شغلش کار خدماتی در خانهها بود تعریف میکرد که از درآمد قالیبافی و گلیمبافی سه بچهاش را از آب و گل درآورده و حتا یکیشان را به دانشگاه هم فرستاده و مخارجش را داده ولی پس از تحریمها و گران شدن نخ، دارش را جمع کرده و به آشناها سپرده تا کارهای خانگیشان را به او بسپارند.
به همین بهانه و در همین باره به سراغ خانم آراسته رفتم که از پیشکسوتان گلیمبافیست و سالهاست که در این حرفه فعالیت داشته. او نیز میگوید: «وضعیت خیلی خرابه. قیمت نخها خیلی گرونه ولی گلیمها ارزون. حتا هیچ بافندهای حاضر نیست گلیم ببافه. الانم ک دیگه کروناست مشکلات بافندهها دو برابر شده. دیگه بافندهها ذوقی ندارند ببافند چون دلالها به قیمت ارزونی گلیمها رو میخرن و خیلی از بافندهها بیمه نیستن.»
از او میپرسم مشکل اصلی از کجاست و پاسخ میدهد: «همین که گلیما ارزون هستن و بافندهها بیمه نیستن، بزرگترین مشکل است. بازارگلیم خیلی خرابه و کسی به فکر بافندهها نیست. به خاطر اقتصاد کشور هیچ گلیمی خرید و فروش نمیشه.»
او معتقد است که در این شرایط بیشترین ضربه را بافندهها خوردهاند چون پولی که از بافتن گلیم به دست میآوردند را خرج زندگی روزمرهشان میکردند اما: «الان همون پول هم تو دستشون نیست. کاشکی دولت محبت میکرد و یه وام زنجیرهای برای بافندهها میداد که در این اوضاع حداقل بتونن برا زندگیشون خرج کنن. هم اینکه بافندهها بیمه بشن و دستمزد بافندهها را بالا ببرن. میگن فعلاً سایتها بسته هست و بیمه نمیکنن.»
برای شنیدن بیشتر مشکلات گلیمبافان و ضربههای وارد شده به این اقتصاد از تحریم و کرونا به سراغ محمدعلی شاهمرادی میروم. دانشجوست و امسال فوق دیپلم گرفته. او جوان کمشنواییست که خود را فرزند گلیم سیرجان میداند: «من 15 سال گلیم میبافم برای خرج زندگی، فکر کنم که تنها مردی در سیرجان هستم که گلیم میبافم. الان ۲۳ سالمه از ۵ یا ۶ سالگی گلیمبافی رو از مادرم یاد گرفتم. من از دوران کودکی در کنار مادرم کارهای هنری و صنایع دستی رو یاد گرفتم و به جز گلیمبافی به آشپزی، نقاشی، طراحی فرش، کار با چوب و... علاقه دارم و در اوقات فراغت خودم را به این کارها مشغول میکنم.»
او در سال ۱۳۹۶ در یک مسابقه فرهنگی و هنری شرکت و در رشتهی گلیمبافی، رتبهی اول را کسب کرده است.
جوان گلیمباف همشهری از آرزوهای گلیمیاش به سخنتازه میگوید: «دوست دارم شاغل شوم. کار بیرون را دوست دارم. خوب است آدم دستش تو جیب خودش برود. دوست دارم درسم رو ادامه بدم اما هزینهی درس خوندن بالا رفته. اگه سرمایه داشتم، کارگاه گلیمبافی راه میانداختم تا هم گلیم را به دیگران یاد بدم و هم از این راه میتونستم در آمدزایی کنم. ولی متاسفانه کارگاه ندارم ولی آرزو دارم کارگاه گلیم بافی داشته باشم.»
شاهمرادی نیز راویت مشابهی دارد: «گلیمبافی در سالهای قبل عالی بود و درآمد خوبی داشت. مردم گلیم میخریدن.
ولی متاسفانه امسال از شروع کرونا استقبال از گلیمبافی به علت گرانی نخ ، رنگرزی، دار و... کم بوده.»
او امیدوار است که خیلی زود این مشکلات از سر راه اقتصاد گلیم برداشته شود: «آرزو دارم هنر اصیل ایرانی نه تنها در جهان بیشتر شناخته بشه که حتا کارهامو بتونم به خارج از ایران بفرستم.»
او که چندیست به بافت گلیم مشغول است، تاکنون به واسطهی این پیشه توانسته بخش زیادی از مخارج زندگی خودش را از همین راه تامین کند اما از این به بعد را مطمئن نیست: «گلیم بافی یک هنر اصیل ایرانی است، ولی متأسفانه به نظر میرسد در این سالها این هنر تا حدود زیادی به فراموشی رفته است و کسی قدر آن را نمیداند و توجهی بدان نمیشود. از طرفی گرانیهای اخیر به این صنعت هم ضربه وارد کرده است چرا که از یک سو هزینهی رنگرزی بالا رفته است و از طرفی قیمت نخ ولی در مقابل قیمت خرید گلیم دستباف جهش آنچنانی نداشته. صادرات گلیم هم که متاسفانه با مشکل برخورده. با تحریم جدید علیه ایران که از سوی آمریکا وضع شده است؛ صادرات دچار کاهش شد. به خاطر همین امرار معاش که تا پارسال خوب بود الان خوب نیست. الان دیگه مشکل داریم. گلیمبافی در سیرجان خیلی مشکل دارد و گلیمبافها در سیرجان هنوز نتونستند به صورت مستقل کار کنند و هنوز به دلالان وابسته هستند و این آسیب زیادی به گلیمبافان زده است چون حق گلیمبافان ضایع میشود و بیشتر درآمد به جیب دلالان میرود. خدا شاهد است ساعت ۵ صبح بیدار میشوم و تا ۷ یا ۸ شب روی دار کار میکنم اما پول کمی برای گلیم به ما میدهند! من از بس گلیم بافتم، چشمام ضعیف شدن. به خاطر همین عینک زدم و کمرم، پام، زانوم و گردنم و چشم و دست و انگشتم خیلی درد میاد. تحملش میکنم باید کار کنم پول در بیاریم برای خرج زندگی خانوادهم. کاش مسوولان کاری میکردند تا بافندگان بینیاز به دلالان باشند.»
شاهمرادی گلیمبافی را فقط یک هنر نمیداند و از فرهنگ آن نیز حرف میزند که باید حفظ شود: «این هنری است که بیانگر آداب و رسم و رسوم و فرهنگ ماست و به نظر من شایسته نیست با این هنر به این شکل برخورد شود. مسوولان باید به توسعهی این هنر فکر کنند و به دنبال راهکاری باشند تا از کسانی که در این حوزه فعالیت دارند، حمایت کنند.»
با این حال او ناامید نیست و به دوستان ناشنوا و کمشنوایش
توصیه میکند: «دنبال استعدادشون برن و مطمئن باشن که موفق میشن. از هیچ نترسند و به دنبال هدف و آرزوی خودشون باشن. خود من وقتی تونستم در حد تقریبا خوب در رشته گلیم کار کنم و در کار بافندگی خبره بشم، اعتماد به نفسم خیلی بالا رفته.»
شاهمرادی معتقد است کار بافت گلیم بیشتر از هرچیز عشق میخواهد: «کسی که با عشق به سمت این کار برود، موفق خواهد بود، چرا که کار گلیم و بافت آن عشقورزی به هنر است.»
به نظر این پسر جوان بافنده، گلیمبافی و قالیبافی مختص زنها نیست: «اگر پسران آموزش ببیند و به راحتی میتوانند گلیم بافی را یاد بگیرند.»
مهم ترین درخواست او از مسوولان حمایت از قشر بافندگان گلیم است که شامل داشتن امنیت شغلی، بیمه درمانی مناسب و... است.
او به جز گلیم، قالی سهکله هم میبافد و میگوید: «شاید در نگاه اول همهی گلیمها و فرشها یک جور به نظر برسند با کمی تفاوت در طرح و رنگ، اما دنیای فرش و گلیم پر از همین تفاوت بافتها و رنگها و طرحهاست. هر شهر طرح خاص خودش را دارد و طرحهای ریز، گرانترند. قیمت گلیمهای که با پشم خالص بافته میشوند هم فرق دارد و به میزان استفاده از پشم قیمت هم بالا میرود ولی متاسفانه مردم گلیم ارزان میخرند.»
به نظر او از فرصت نامگذاری سیرجان به عنوان شهر جهانی گلیم استفاده نشده است: «خوشحال بودم که گلیم سیرجان ثبت جهانی شد ولی بعدش هیچ گونه حمایتی از بافندگان این هنر در سیرجان نشد، فقط اقدامات نمایشی در حد حرف و بازدید بود.»
گرچه در عین حال توجه و حمایت ابوذر خواجویی از بافندگان را ارج مینهد: «خدا خیرش بده امیدوارم هرجا هست سلامت باشه.»
در پایان او از مشکلات مالی خود و خانوادهاش بیشتر میگوید: «پدرم از کار افتاده و الان فقط نگهبان است و حقوق ۵۰۰ هزار تومن! مادرم ناراحتی قلبی و دیابت داره و سه تا برادرم ناشنوا هم دارم. دوست دارم برم کارشناسی فرش بخونم ولی شهریه دانشگاه زیاده. نمیتونم بپردازم.
او مدتیست به فروش اینترنتی دستبافتههایش روآورده: «تا حالا موفق شدم چندتا از کارهام رو اینترنتی بفروشم. چون به خاطر کرونا مشتریها نمیتونن بیان خونه ما گلیم ببینن، عکس گلیم رو توی اینستاگرام میذارم و جواب مشتریها رو زیر کامنتها و توی دایرکت میدم. ما حاضریم هرگونه طرح مورد پسند شما را به صورت گلیم شریکی پیچ ببافیم ازجمله آرم شرکتها، موسسات، ادارات و غیره.»