گفتوگـو بلـد نیستیـم
روز یکشنبهی هفتهی جاری دادستان سیرجان از قتل یک جوان ۳۵ ساله به دست خواهرزادهاش در سیرجان خبر داد.
محسن نیک ورز گفت: در حدود ساعت ۱ بامداد دو راکب موتور سوار به همراه اسلحه شکاری وارد خانه مقتول به نام ر-الف شده و او را به ضرب گلوله در حیاط به قتل می رسانند.
به گفتهی این مقام قضایی؛ قاتل پسر خواهر مقتول بوده و احتمالا قتل بر سر مسائل و اختلافات خانوادگی رخ داده است.
در همین باره شنیده میشود که اختلاف بر سر مسائل مالی و ارث و میراث خانوادگی بوده است. موضوعی که چه بسا میتوانست از طریق گفت و گوی بزرگترها حل و فصل بشود و اگر میانجیگری و مذاکرهی مسالمتجویانه راهگشا نبود با طرح شکایت و از طریق مراجع قضایی حل شود.
اما چرا گرهی که با دست باز میشد را خواستهاند با دندان باز کنند؟ و حتا اگر گره با دست هم باز نمیشد، حالا با چنگ و دندان نشان دادن حل شد؟! یا مشکل دوچندان شد. به قولی طرف خواست ابرو را درست کند، زد چشم را هم کور کرد و این میان زندگی دو جوان تباه شد. یکی با مرگ و دیگری با زندان و...
همچنین اینگونه زندگی چند خانواده، هم از منظر روانی و عاطفی و هم از منظر اقتصادی با مشکل روبرو شده و خواهد شد.
راستی چرا نیاموختهایم مشکلاتمان را با گفت و گوی دوستانه حل کنیم یا در صورت حل نشدن از طریق مراجع قانونی پیگیر حق و حقوق خود که فکر میکنیم زیر پا گذاشته شده- باشیم؟
چرا یاد نگرفتهایم حرف بزنیم؟ آیا نظام آموزشی ما مشکل دارد که این را به ما نیاموخته یا این تعامل نکردن ریشه در سنتی دیرپا دارد که به قول حافظ: «گفت و گو آیین درویشی نبود.»
این قبیل دعواها و نزاعها را در خیابان بر سر کوچکترین مسائل مثل جای پارک و بوق هم شاهد هستیم.
در شرایطِ حاضر وضعیت خراب اقتصادی چقدر در خشم نهفته مردم و بروز این اتفاقات تاثیرگذار است؟
این پرسشها را با یک پژوهشگر و فعال اجتماعی است و یک مدرس جامعهشناسی در دانشگاه در میان گذاشتیم.
استبداد فرهنگی چندهزارساله
کتاب روانشناسی استبداد را اگر بخوانید متوجه دلایل بالا بودن سطح خشونت در جوامع پر تنش میشوید و اینکه چرا سیرجان در چاقو زنی رتبهی بالایی در جهان دارد.
این سوال که چرا از راه گفت و گو مشکلاتمان را حل نمیکنیم یک پرسش فانتزی است.
روح استبداد بر ناخودآگاه تک تک افراد جامعهی ما حاکم است. خاص یک دین خاص هم نیست. مثلا ایرانگرایان و ملیگرایان که به گذشتهی پرافتخار ایران باستان مینازند، هیچ وقت معترف نمیشوند که این روحیهی استبداد شرقی در ایران پیش از اسلام هم بود و اتفاقا در فرهنگ باستانی ما ریشه دارد و در روحیه تک تک ما حاکم است.
تفکر شرقی استبدادی که تاکیدش بر تکالههای بوده و در پیشینهی فرهنگیاش همواره حق با یک تفکر و آن هم تفکر حاکم بوده و شاهان فره ایزدی داشتند و...
استبدادزدگی در ناخوداگاه ما کارش را میکند، هرچه قدر هم ژست روشنفکری بگیریم. دموکراسی و تساهل و مدارا را نیاموختهایم. مظاهرش را تنها از غرب اخذ کردهایم اما در زیر پوست و لایهی این مدرنیتهی سطحی همان روابط سنتی و دیرپا در جریان است. خاص سیاست هم نیست.
در فرهنگ و اجتماع و خانواده هم همین قضیه صدق میکند. این روحیهی تحکمی در نسل قدیم هم بیشتر است. نسل قدیم که اساسا نمیتوانند دیالوگ کنند. تک گویی بلدند و مونولوگ. حرف حرف خودشان است. حرف زور.
طرف مقابل زور نداشته باشد مجبور به قبول است و داشته باشد، باز حرف او مقدم است چون زور با اوست. همهی ما یا تحکم میکنیم و یا تحکم پذیریم. از صف نانوایی و بانک بگیرید تا روابط استاد و دانشجویی. شکاف بین دو نسل هم به این قضیه دامن میزند. احترام بزرگتر نیز یک ارزش سنتی بوده اما نسل جدید و جوانتر متولد دهه هفتاد و هشتاد به آن پایبند نیست. پس عصیان میکند و اقدام به مجازات.
اینکه به قانون و سیستم قانونی مجازات هم برای اجرای عدالت امیدوار نباشد در بروز چنین پدیدهای بیتاثیر نیست. مثلاً دستمزدِ گرفتن وکیل و خرج دوندگیهای دادگاه آن قدر باشد که به میزان ارثی که رسیده، نیارزد.
بیاعتمادی به اجرای قانون و عدالت هم موثر است. آن هم در جامعهای که این بیاعتمادی منجر به شکاف عمیق دولت و ملت شده. مثل همین ممنوع بودن استفاده از فیلترشکن برای مردم در کنار قانونشکنی خود مسوولان عالی رتبه که همه در توییتر حساب کاربری دارند و این مسائل دامن میزند به بیاعتمادی مردم به ساختار اجرای قانون و حکومت.
انفجار مشکلات
فاطمه رضوانی: رخدادی مثل قتل يك مسئله اجتماعي تلقي ميشود زيرا بر اساس ارزشها و هنجارهاي حاكم بر جامعه به عنوان وضعيتي نامطلوب و مضر شناخته ميشود كه جان و امنيت افراد جامعه را تهديد ميكند.
براي تبيين علمي يك مساله اجتماعي از جمله قتل كه ناشي از خشونت است بايد از زواياي گوناگون به آن پديده نگريست، در بررسي پديده خشونت (كه آن را واکنش غيرمنطقي و غيرعقلاني فرد تعريف كردهاند در مقابل كسي يا شرايطي كه به از دست رفتن كنترل فرد منجر ميشود و محاسبه گري او را از بين ميبرد تا فرد از لحاظ عاطفي دست به رفتارهاي پرخاشگرانه ميزند)، لازم است متخصصان از حوزههاي مختلف مذهب، جامعهشناسي، روانشناسي، حقوق و ... گرد هم آيند و ريشههاي گوناگون آن را بررسي كنند و راهكارهاي پيشگيرانه و درماني اتخاذ نمايند.
آسیبهای اجتماعی پدیدههایی متنوع، نسبی، واقعی، متغیر و قانونمند هستند و همین قانونمندی، کنترل پذیری آن ها را ممکن میسازد. پیشگیری از آسیبهای اجتماعی در هر جامعهای موکول به شناخت علمی ویژگیها و قانونمندیهای حاکم بر تحول آسیبها در آن جامعه و به کارگیری یافتههای علمی در فرایند برنامهریزی اجتماعی است. آسیبهای اجتماعی با کیفیت روابط اجتماعی در ارتباط هستند. بروز خشونت به دلایل حوادث اجتماعی و شرایط و اسبابی که سبب پیدایش خشونت در میان افراد جامعه خصوصا جوانان سبب جرائمی غیرعمد و غیرقابل پیشبینی مانند قتل میشود.
بر اساس مطالعات صورت گرفته، رشد قتلهای خواسته و ناخواسته در جامعه احتمالا با افزایش سایر آسیبها و مسائل اجتماعی نظیر مشکلات اقتصادی، بیکاری، استفاده از مواد روان گردان و استرس در جامعه همبستگی مثبت دارد.
در شرایط خاص اجتماعی نیز که مشکلات اقتصادی و تورم بر افراد فشار وارد کرده است بررسی این متغیر در بررسیهای آسیب های اجتماعی مهم است.