بازدیدی از یک خیابانی قدیمی در پایتخت که نام شهر ما را یدک میکشد
سیرجانِ دروازه دولاب!
تهران، بلوار پیروزی به سمت خیابان شکوفه، خیابان سیرجان. یک خیابان کوچک و نقلی که با خیابان شکوفه تقاطع ایجاد کرده است.
درختهای نسبتا بلند سرو در خیابان سیرجان در همان ابتدا خودنمایی میکنند و مغازههایی عمدتا تعمیراتی در همکف آپارتمانهای چند طبقه. از کنار چنارها جوی آب باریکی جریان دارد و روان است.
وارد خیابان سیرجان که میشوی عریض است و خیابان از میانه پیچی به سمت راست دارد. از این پیچ به بعد خیابان تنگ میشود. در حد یک کوچه اما مغازهها کم نمیآورند و باز هم هستند. خیابان سیرجان پر از کوچهفرعی هم هست. کوچههایی که اکثرا بنبستند.
کوچه ارباب و کوچه مسجد ارباب و کوچه کهنمویی و...
در بخش باریک شدهی خیابان بیشتر خانهها یک طبقه و بافت فرسوده و تاریخیاند. درست برعکس بخش تازه عریض شدهی خیابان که سازههایش بلندمرتبه و نوسازند. از جوان فروشنده مغازهی سوپرمارکت می پرسم چرا اسم این خیابان سیرجان است؟ از سوالم متعجب میشود؟ تا حالا کسی از این طور سوالها ازش نپرسیده. میگوید: "شاید منظورت این است که این خیابان سیرجان است؟ بله اینجا سیرجان است."
جوان دلیل این نامگذاری را نمیداند و شانه تکان میدهد.
جلوتر که میروم یک مغازهی گاوصندوقفروشی است. صاحبش مرد میانسالیست. از او هم میپرسم: "آقا ببخشید چرا اسم این خیابان سیرجان است؟ آخر من اهل سیرجانم..."
مرد حرفم را قطع میکند: "بله. شهری در جنوب ایران و در استان کرمان."
مرد توضیح میدهد که از وجههتسمیهی نام چیز زیادی نمیداند. از او میپرسم آیا نام این خیابان قبلترها چیز دیگری بوده و در سالهای اخیر شورا و شهرداری تهران تصمیم گرفتهاند این نام را بگذارند؟
جوابش منفیست. او از بچگی در همین محل بوده و تا بوده اسم این خیابان سیرجان بوده و نام دیگری در ذهنش نیست.
او فقط میداند که خیلی قدیمترها مثلا در دورهی قاجار این محله بخشی از دروازهدولاب بوده. دروازهای از تهران قدیم که به روستای دولاب منتهی میشده است.
او پیشنهاد میدهد که به سراغ پیرهای اهل این خیابان بروم.
در انتهای بخش باریک خیابان سیرجان به پیرمردی میرسم که زیر درخت چناری ایستاده با ماسکی روی چانه.
با او نیز خوش و بش میکنم. قبلا برای رفتن به بندرعباس از شهر ما گذر کرده. او نام این خیابان را مربوط دوران شاه میداند: "ما بچه بودیم هم اسم اینجا همین بود.
پیرمرد تهرانی هم دلیل این نامگذاری را در قدیم درست و دقیق نمیداند و فقط حدسهایی میزند: "متوجه شدی که اسم یه کوچه ارباب بود و اسم یه دیگهش مسجدارباب؟"
جوابم یک آریست. پیرمرد ادامه میدهد: "اینجا اربابنشین دولاب بوده. یک ارباب بوده که ملاک بوده و کشاورزهای زیادی زیر دست داشته. آدم خیری هم بوده و مثلا مسجد و حمام عمومی و... بنا میکرده برای عامالمنفعه. من به گمانم این ارباب اصالتا سیرجانی بوده. یعنی خودش یا پدر و پدرجدش از سیرجان آمده بودند و بعدها در دوران پهلوی خانواده و بازماندگانش در این کوچه بانی این نامگذاری بودهاند. گرچه اسم دو تا از کوچهها را خود مردم قدیم به طور عرفی کوچه ارباب و کوچه مسجد ارباب صدا میزدهاند"
از پیرمرد سپاسگزاری میکنم و دوباره راه آمده را برمیگردم به سمت بخش عریض خیابان سیرجان تا در مسیر باز نیمنگاهی به خیابان بیندازم.
در راه به یک شباهت دیگر هم میان این خیابان با شهر خودمان پی میبرم. اینکه شهر ما نیز مثل این خیابان دچار توسعهی نامتوازن است. بالا و پایین و تنگ و باریک دارد.