بررسی دلایل گرایش اجتماعی به تفکیک استان؛
حـق سیـرجان هـم گرفتنـیست
در سفر اخیر رییس جمهور به استان ما، وعدهی تقسیم استان داده شد. وعدهای که پیش از سفر رییسی نیز جسته و گریخته زمزمههایی درباره آن وجود داشت و این اواخر قوت هم گرفته بود تا بعد از خراسان پهناور حالا دیگر کرمان پهناور نیز دو پاره و شاید چند پاره شود. چندپارگیئی که بیشتر از آنکه از داشتن حس هویت مجزا از کرمان و کرمانی بودن ناشی شده باشد، ریشه در احساس تبعیض و تقسیم نابرابر بودجههاست.
یعنی چه مردمان جنوب استان و چه سیرجانیها در غرب آن، هیچ کدام به خاطر نداشتن حس تعلق به کرمانی بودن نیست که در آرزوی جدا شدن از استان کرمان و شکلگیری یک استان جدید با مرکزیت شهر خودشان هستند و در این باره رقابت هم دارند.
بلکه به خاطر محرومیتی است که این مناطق-به نسبت ثروتی که در خود تولید میکنند- دچار آن شدهاند و در یک ساختار سیاسی مرکزگرا تنها راه رسیدن به یک بودجهی عادلانهتر همین جدا شدن و مرکز استان بودن است که به ذهن همگانی خطور میکند، گرچه این دوپارگی میان پیرامون و مرکز و حس ناهمدلانه میتواند باز نسبت به مرکز جدید و پیرامونش هم ایجاد شود.
چنان که امروز بعد از گذشت چند سال از سه پاره شدن استان خراسان، باز زمزمه استان چهارمی نیز درخراسان شنیده میشود!
با این مقدمه ذکر چند نکته برای مردم و مدیران شهری، استانی و کشوری ضروریست گرچه یک گوش همه در باشد و یک گوششان دروازه.
احساس تبعیض
تقسیم عادلانه بودجهها در یک ساختار مرکزگرا کاری تقریبا نشدنیست. چرا که تولید ثروت در حاشیه از همان ابتدا به صورت درآمدهای نقاط مختلف به مرکز سرازیر شده تا بعد دوباره بخشی از آن را خرج همان مناطق بکنند، به این معنی که خواه ناخواه بخش قابل توجهی از بودجهها در همان مرکز میمانند و به حاشیه و پیرامون برنمیگردند که اگر قرار به برگشتن درآمدی بود، که نمیرفت. گرچه باز در همین ساختار هم میتوان کمی از مدیران مرکزنشین توقع انصاف داشت تا فکری به حال عقب ماندگی مناطق پیرامونی خود بکنند و دست کم دست از ایجاد بیشتر شکاف مرکز و پیرامون بردارند و به نسبت هر توسعهای در مرکز، دست نوازشی هم بر سر طفل یتیم پیرامون بکشند.
ولی نگاه ساختارگرا به رفع معضل مرکز-پیرامون توصیه به رعایت انصاف توسط مدیران مرکز نمیکند بلکه ریلگذاری طوری انجام میشود که مدیران غیرمنصف هم نتوانند بودجهی پیرامون را ببلعند.
چرا که اساساً در یک ساختار خوب، پیرامونی وجود ندارد. عدالت در تقسیم بودجه همیشه لزوما به معنای تقسیم برابر آن نیست. اما شاید محاسبه سهم هر منطقه در تولید یک ثروت و هزینه کرد برای خود آنجا هم عادلانه باشد و هم برابرانه.
بنابراین بهتر است ساختار تکبافت را کنار بگذاریم و به سمت ساختارهای متکثرتر برویم. کاری که زمانی با اسم انجمنهای ایالتی و ولایتی در این کشور آغاز شد و بعد از انقلاب اسلامی با نام شوراهای اسلامی شهر و روستا تجدید حیات پیدا کرد اما فربه نشد.
فربه به معنی قدرت بیشتر پیدا کردن و رفتن به سمت و سوی اختیارات محلی بیشتر برای استانها و شهرستانها تا هم در زمینه حفظ فرهنگ و گویشهای محلی گام بردارند و هم اینکه ناچار نباشند درآمدهای محلی خود را به سمت یک مرکز سرازیر کنند تا آن مرکز سپس بخواهد سهمی هم برای خود آن مناطق در نظر بگیرد یا نگیرد.
هویت کرمانیمان را چه کنیم؟
سیرجانیها در طول این سالیان نسبت به مرکز استان این برداشت را پیدا کردهاند که گویی مسوولان کرمان توسعه همه جانبه سیرجان را در تضاد با توسعهی شهر کرمان تعریف کرده باشند!
رقابتی که شاید با توجه به اینکه در روزگاران کهن سیرجان به جای گواشیر(شهر کرمان امروزی) کرسی ایالت کرمان بوده، ریشه ی تاریخی داشته باشد. اما از همین منظر هم هست که سیرجانیها با وجود حس بدی که از نابرابریهای سالهای اخیر داشتند، همچنان احساس تعلق کرمانی بودن را از دست ندادهاند.
موضوعی که بعضی طرحهای ایجاد استان بیهویت سمنگان در سیرجان را با شکست روبرو ساخته است. حتا اگر ضرورت ایجاد چنین استانی هم باشد، برای شروع نام کرمان غربی شاید بتواند به بحران هویت در صورت جدایی از استان دامن نزند و در ادامه برای رسیدن مناطق محروم استان به حقشان نباید چشم مالید و منتظر معجزهای در مرکز شد.
مرکز دغدغهای درباره ما ندارد. به قول قدیمیها حق گرفتنیست، نه دادنی. برای رسیدن به هر حقی نیازمند مطالبهی اجتماعیِ دامنهدار و عمق یافته در زیرلایههای جامعه هستیم.