تابو بودن آموزش مسائل جنسی و آسیب‌های روانی و اجتماعی آن
بچه‌ها را لک‌لک‌ها نمی‌آورند

آموزش‌های پیش‌نیاز ازدواج در جامعه‌ی آموزش ندیده‌ی ما از نان شب هم واجب‌تر است. آن هم برای جامعه‌ای که در آن حرف زدن از مسائل جنسی تابو است و حتا هرگونه تلاش برای کسب دانش روابط جنسی خود به اشتباه یک نوع انحراف اخلاقی شمرده می‌شود!
این درحالی‌ست که به گفته‌ی کارشناسان و به سندیت آمار،  درصد زیادی از طلاق‌ها در ایران به دلیل نارضایتی‌های جنسی زوجین از یکدیگر است که روی روابط عاطفی و عاشقانه‌شان نیز اثر خود را گذاشته است.
در روابط همسران تازه ازدواج کرده معمولا نیازهای جنسی یکی از طرفین تامین نمی‌شود و رابطه‌ی جنسی و ارضا آن به صورت یک جانبه است.‌
این بی‌توجهی که بیشتر از سوی مردان اتفاق می‌افتد معمولا ناشی از بی‌اطلاعی و نداشتن حداقلی از ساختار جنسی در جنس مخالف و تفاوت‌های آن با ساختار جنسی طرف مقابل است.
عجله و شتاب مرد در رفع نیازش معمولا موجب ایجاد نارضایتی در همسر او می‌شود و نیاز جنسی یکی از دو طرف برآوره نمی‌شود.
زود ارضایی یکی از زوجین و به ویژه مردان نیز از بیماری‌های شایع است که معمولا جامعه‌ی درونگرای ما خجالت می‌کشد از آن حرف بزند تا چه برسد به اینکه بخواهد برای این مشکل به پزشک مراجعه کند.
همین مشکل نیز موجب گرایش بسیاری از جوانان به اعتیاد شده زیرا بار اول به نیت خود درمانی و به توصیه‌ی این و آن به سراغ مصرف شیره و تریاک رفته‌اند و در نتیجه چه مشکل‌ اولیه‌شان حل شده باشد و دامنگیر مشکل اعتیاد شده باشند و چه مشکل حل نشده باشد در نتیجه که چیزی جز طلاق یا طلاق عاطفی نیست، تغییری ایجاد نمی‌کند.
سواستفاده تبلیغات برای فروش انواع داروهای بی‌تاثیر برای این مشکل و استقبال جامعه از آن نیز خود گویای شدت وجود مشکلی است که مراجع رسمی و رسانه‌ها به آن نمی‌پردازند تا عرصه برای سرکیسه کردن مردم توسط دکتر آزها فراهم شود!
عجیب آنکه به نام سنت و فرهنگ درباره  بیماری ئی با این شدت رایج حرف زده نمی‌شود و آموزش مسائل آن هم در نظام آموزشی ما خط قرمز می‌شود و در مقابل اجازه می‌دهند که کیان خانواده به عنوان بنیان فرهنگ ایرانی از این راه متزلزل شود!
انگار مسئولان فرهنگی در کشور ما هنوز در عصر آموزش‌های دروغین و کاذب به بچه‌ها و حرف زدن از لک‌لک‌هایی که بچه را از آسمان می‌آورند، گیر کرده‌اند!
این درحالی‌ست که برای بسیاری از بیماری‌های که کلی هزینه و امکانات و تبلیغات می‌شود، درصد شیوع‌شان در  جامعه بسیار کمتر است.
جدای از شرم و حیای عرفی جامعه در این باره اگر انگیزه‌ی قانون‌گذاران را از ایجاد محدودیت برای آموزش مسائل جنسی و شناخت کامل از دستگاه جنسی هر دو جنس را حفاظت از اخلاقیات و کیان خانواده بدانیم، این محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها می‌توانند به ضد آن هدف تبدیل شوند زیرا اگر مسوولان ما دغدغه‌ی تشکیل خانواده و تربیت فرزند شایسته و نسل با اخلاق را در آینده دارند، از کودک طلاق و فرزندان خانواده‌هایی که پدر و مادر کنار هم هستند اما با هم سرناسازگاری دارند، نسل اخلاق‌مدار و از نظر روانی سالمی بیرون نمی‌آید. زیرا بسیاری از دعواهای خانوادگی بین همسران ریشه در نارضایتی جنسی دارد حتا اگر به ظاهر به شکل خیانت یا اعتیاد بروز کرده باشد.
مشاوران خانواده بر این باورند که در پس بسیاری از مشکلات، که زوج ها را به پله های دادگاه می کشاند، «ناکامی‌های جنسی» نهفته است.
جدایی زوجین هم به خاطر این موضوع اتفاق نیفتد، علاقه شدید به تماشای فیلم‌های پورن توسط یکی از زوجین خود به خود موجب فراهم آمدن آشنایی زودهنگام و بدون راهنما در فرزندان این خانواده‌ها با مسایل جنسی خواهد شد که عوارضی مثل انحراف جنسی و بلوغ زودرس را برای کودکان و نوجوان به همراه خواهد داشت بدون اینکه والدین خانه و مدرسه از آن مطلع باشند.