به بهانهی هفته کتاب و کتابخوانی
غریبیِ کتاب و کتابخوانی در سیرجان
«سیرجان، پایتخت کتاب ایران» شعار مضحکهای بود که یکی از روسای سابق اداره ارشاد سیرجان وعده میداد. بدون توجه به اینکه سیرجان ظرفیت تحقق این رویا را دارد یا ندارد و شرایط این نامزدی چیست و اگر شرایطش مهیا نیست، برای رسیدن به شرایط کاندیداتوری باید چه زیرساختهایی ایجاد شود؟ شهر ما به چه امکاناتی نیازمند است و چطور باید فرهنگ کتابخوانی را در میان مردم شهر گسترش داد؟به بهانه هفتهی کتاب و کتابخوانی در همین باره با چند همشهری اهل مطالع گپی زدیم.
کتاب خواندن، دغدغه اکثریت ما نیست
جاوید پورفریدونی یک کتابخوان تقریبا حرفهایست که با کتاب از هر دو نوع کاغذی و الکترونیکی آن اخت است. او دربارهی شرایط سیرجان میگوید: "یک مقایسهی کوتاه میان سیرجان و شهرهای دیگر (حتا کلانشهرها هم نه)" نشان میدهد که بهتر است مسوولان فرهنگی امروز سیرجان از آن تجربه پند گیرند و به جای برداشتن لقمههای بزرگتر از دهان، در زمینههای دیگری که پتانسیلش موجود است (مثل شهر جهانی گلیم) حافظ عنوان شهر باشند. چون در سیرجان نه بازار دستفروشی کتاب رونق دارد و نه کافهکتابی که موفق باشد و به درآمد و ثباتی برای تداوم کار برسد، وجود دارد.
یکی دو تلاش برخی اهالی فرهنگ و هنر در این زمینه هم، شکست تلخی را تجربه کرده است و این شکست تلخ یا از سر رکود و استقبال نشدن از طرف مردم بوده و یا به خاطر برخی فشارهای تنگنظرانهی مسوولان امر که انگار هر جمع فرهنگیئی را یک خطر بلقوه میبینند!
از طرف دیگر یک المان کتاب و یا پارک کتاب با نیمکت و میز مجهز و از این قبیل هم در سیرجان دیده نمیشود و در دستور کار هزارم شورا و شهرداریمان هم نیست.
همچنین یک شهرستان سیصد تا چهارصد نفری تنها دو کتابفروشی خوب در زمینهی ارائهی کتابهای غیردرسی دارد! معنای آن چیزی جز این است که قانون عرضه و تقاضا اجازهی بیشتر شدن این کتابفروشیها را نمیدهد.
مطالعه آزادی جدی و زیادی در سیرجان وجود ندارد تا تقاضای کتاب غیردرسی و غیر دانشگاهی را بالا ببرد و در نتیجه سرمایهگذاری هم حاضر شود با کمی ریسک وارد بازار عرضهی این نوع کتابها شود.
در سالیان گذشته شاهد نمایشگاههای سالی یک بار و فصلی کتاب در حیاط اداره قدیم ارشاد سیرجان هم بودیم که بیشتر از اینکه نمایشگاه باشند، سوژهی خنده بودند. بیشتر از اینکه نمایشگاه بوده باشند، دکانی رانتی بودهاند برای یک کتابفروش غیربومی یا یک یا چند ناشر خاص با مجموعهای از کتابهای چه کسی پنیر من را جا به جا کرد و کدام شکمو قورباغهی مرا خورد؟!
البته از دایره انصاف خارج نشویم تازه چند سالی هست که به همت گلگهر و موسسات فرهنگی زیرمجموعهاش، شاهد برگزاری نمایشگاههای واقعی کتاب هستیم که این خود پیشرفت بزرگیست. ولی باید دید اگر حمایت مالی گلگهر از ناشران کشوری حاضر در نمایشگاه و ارائه کالابرگ کتاب به مردم و این مسائل نبود، باز ناشران ریسک میکردند که زمان و توانشان را برای ارائهی آثار تازهی نشرشان در شهری مثل سیرجان بگذارند؟ بدون شک نه. یعنی بدون سوبسید و یارانه امکان برگزاری آزاد چنین نمایشگاههای بزرگی در شهر سیرجان نیست زیرا بازار فروشی وجود ندارد.»
هر گوشی همراه یک کتابخانه است اما کو فرصت؟
امید محمودزاده ابراهیمی نیز از دیگر همشهریان اهل کتاب و کتابخوانی است و میگوید: "کتابخوانی دیگر با متر و معیار سبک قدیم نباید سنجیده شود. امکانات زیاد شده. الان با یک گوشی و نصب نرم افزار خرید آنلاین کتاب الکترونیک میشود کتاب خواند. قیمتش هم یک سوم کتاب کاغذی است و دیگر گرانی کتاب را هم نمیشود بهانه کرد.
بیشتر از معین کردن یک زمان حتا شده کوتاه در روز برای خواندن کتاب است و باید این زمان را در لا به لای برنامه زندگی گنجاند. اصل باز کردن وقت برای کتا و جا باز کردن برای آن مهم است. سی دقیقه. 15 دقیقه.» به نظر محمودزاده مشکل دیگر محیطهای شهرهای امروزی است که آرامش و فرصت تمرکز ذهنی لازم را برای خواندن باقی نگذاشته است. او همچنین تاکید دارد: «برای کتاب خواندن در شهر ما تبلیغ نشده است.»
کتاب به مثابه دمنوش آرامبخش
در این میان برخی از همشهریان کتابباز نیز همگی در این باره همنظر بودند که مفهوم کتابخواندن در جامعهی ما غلط جا افتاده است. به این معنی که اکثرا از خواندن تنها تجربهی تلخِ از بر کردن و حفظیات محتوای کتب درسی را دارند و اساسا هیچ کس به آنها نگفته میتوانند در حوزهی علاقههای شخصی خود کتابی با موضوع آزاد را مفهومی و بدون داشتن دغدغهی از بر شدن یا نشدن بخوانند حتا اگر شده دربارهی نگهداری از پرنده یا کتابی درباره تاریخ اختراع و تکامل کامیون و تریلر باشد.
اگر این نوع نگاه به کتاب را در فرهنگ جامعه ترویج کنیم، شاهد رشد کتابخوانی خواهیم بود تا افراد به کتابهای حوزهی علاقهی خودشان به عنوان دمنوش آرامبخش که نیاز هر روزشان است نگاه کنند و در کنار آن خواسته یا ناخواسته متخصص خودآموز یک رشته و شاخه هم خواهند شد که چه بسا با کار و بار یومیهشان نیز چندان بیارتباط نباشد.