نگاهی به وضعیت بد سرو تاریخی شهر و وعده‌ی بی‌سرانجام ایجاد گذر فرهنگی؛
سروِ  بی سامانِ سیرجان
 سیرجان از زیر بتَّه عمل نیامده

شاید در میان همه‌ی شهرهای ایران، رتبه‌ی بیشترین ستم به تاریخ و فرهنگ به سیرجان برسد! دلایلش هم باید چندبعدی باشد. از غلبه‌ی نگاه‌ سهل‌انگارانه به آثار فرهنگی بازمانده از تاریخ یک شهر که حالا معدنی شده و تک‌بعدی رشد کرده تا داشتن تعمد بر تخریب و محو آثار پیشینیان در سیرجان شاید به خاطر مغضوب بودن مشاهیر این شهر.
هرچه هست سیرجان نه قلعه‌سنگش با آن ارزش باستانی جدی گرفته می‌شود و نه به شاه فیروز و بازار و کاروانسراها و... شهرستان رسیدگی می‌شود.
متوکل عباسیِ سرو امامزاده احمد سیرجان کیست؟
در نقوش تخت جمشید درخت سرو حضور پررنگی دارد که خود گویای باستانی بودن باور احترام به درخت سرو در میان ایرانیان است. باوری که به نوعی ترویج فرهنگ نگهداری و حفظ محیط زیست هم در کیش ایرانیان باستان به شمار می‌آمده.
در تاریخ اسلامی نیز حضور سرو زیاد دیده می‌شود. درخت سرو در ادبیات فارسی نمادی از آزادگی و انسان آزاده است و همچنین می‌گویند متوکل عباسی بعد از تخریب آرامگاه امام سوم شیعیان، در مبارزه‌‌ی داعش‌گونه‌اش با تکثر و تنوع آیین‌ها جسورتر شد و بند کرد به درخت سرو تنومندی در کاشمر که بس کهن بود و مورد توجه مردم. مردم محلی معتقد بودند سرو کاشمر را زردشت کاشته و عمر هزار سال دارد.
متوکل با پنهان شدن تحت عنوان مبارزه با شرک و خرافه اما در واقع به خاطر مرکزیت دادن و رسمیت یافتن زیارتگاه های مورد حمایت حکومت عباسی، دستور قطع درخت و قطعه قطعه کردن آن و بار زدنش به پشت شتران برای تامین هیزم کاخش در بغداد را صادر کرد. مورخان روایت چنین کنند که درخت در میان آه و ناله و نفرین مردم بریده شد و بار چندین شتر راهی بغداد شد. قطعات درخت که به بغداد رسید، همزمان با ورود کاروان کاشمر، از طرف مقابل جسد متوکل از دروازه‌‌ی بغداد در حال تشییع بود زیرا به دست پسرش مقتول شده بود.
حالا سرو چندصدساله‌ی امامزاده احمد سیرجان نیز حکایت مشابهی پیدا کرده است. اداره اوقاف به عنوان متولی امور امامزاده احمد از چند سال پیش که کار ساخت و ساز و توسعه‌ی امامزاده را شروع کرده است، برای این درخت کهن کوچکترین فضای حیاتی‌ئی قائل نشده و هوای پیرامون درخت را تا سی سانتیمتری درخت با بتون و سازه خفه کرده است.
نه میراث فرهنگی پیگیری موثری برای تجدید نظر و تخریب سازه‌های مزاحم انجام داده و نه حتا اوقاف یک رایزنی و هم اندیشی ساده با معماران پیرامون معماری سبز و چگونگی انجام آن داشته است.
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. حتما این درخت هم باید مثل سردر مسجد تاریخی پشت بازار سیرجان تخریب شود، تا بعد فشار افکار عمومی، رییس اداره اوقاف سیرجان را وادار به پاسخگویی کند؟ آن وقت که دیگر کار از کار گذشته است.
به جز بی‌توجهی به نیازهای ادامه‌ی حیات یک درخت تنومند و کهن تاریخی با ارزش میراث معنوی که نشان زنده‌ای بر هویت تاریخی سیرجان است، سوال اساسی دیگر این است که آیا نیاز بود یک امام‌زاده‌ با معماری معنوی و آرامش‌بخش قدیمی‌اش و با تعداد محدودی مراجعه کننده در روز را دستکاری کنند و فضای معنوی آن را با انبوهی از بتون تبدیل به محیطی هولناک کنند؟
اداره‌های میراث فرهنگی سیرجان و اوقاف باید درباره‌ی این کم‌کاری و بی‌توجهی به افکار عمومی سیرجان پاسخ بگویند و در ادامه برای جبران اشتباه صورت گرفته در صدد آزادسازی محوطه‌ی اطراف درخت باشند.
گذر فرهنگی از میان بلوک و سیمان!؟
مسوولان شورا و شهردار و اداره میراث فرهنگی سیرجان بارها دم از ایجاد یک گذر فرهنگی از بازار تا بادگیر چپقی زده‌اند و از امضای همکاری مشترک خبر داده و وعده‌ها را هر روز به فردا انداخته‌اند. باری گفته‌اند، سفارش طرح نقشه‌ی این گذر فرهنگی داده شده و در حال انجام است و گاهی هم از تهیه و آماده شدن آن حرف زده‌اند  و برای خود شان و کار کارستانی که قرار است انجام بشود دست زده و سود و هورا کشیده و به‌به و چه‌چه گفته‌اند.
اما دریغ از یک نشانه از پیگیری که علاقمندان به میراث فرهنگی به همان روزنه دل خوش کنند.اگر قرار باشد از خانه‌ی تاریخی و آیینی حاج‌رشید و بادگیر چپقی تا بازار و کاروانسرای کهنسال سیرجان یک گذر فرهنگی ایجاد شود، این کوچه مشخصات خاص خودش را لازم دارد. مشخصاتی که بی‌شک شباهتی به سازه‌های سنگی و آهنی و بتونی امروزی نمی‌تواند داشته باشد و نباید هم داشته باشد. به همین دلیل در راستای تحقق این وعده و پیاده شدن این رویا در گام اول نیاز بود دو کار اساسی صورت بگیرد که به نظر دارد به آن بی‌توجهی خطرناکی می‌شود.

 اینکه می‌بایست به سازه‌های جدید در این محوطه فقط اجازه‌ی استفاده از نماهای آجری و سنتی داده می‌شد درحالی که هر روز شاهدیم نماهای رومی و سنگی چند طبقه از شهرداری در این محوطه پایان کار می‌گیرند و در این تعرض به حریم بصری آثار تاریخی حتا جسور شده و در مجاورت بادگیرهای خانه‌ی حاج‌رشید و بادگیر چپقی مجوز چند طبقه هم گرفته‌اند که به نوعی دهن‌کجی با این دو بادگیر است.

 از تخریب سازه‌های تاریخی معدود باقی مانده در این مسیرِ مشخص جلوگیری گردد و برای حفظ یاد و خاطره‌ی معماری و تداعی محیط و فضای سیرجان قدیم کوشش شود. زیرا سابق بر این با وجود تخریب اصل خانه‌ی تاریخی‌ئی که بادگیر چپقی در آن واقع بوده، بند ناف طفلی به نام بادگیر چپقی از مادرش جدا شده و حتا وحشتناکتر اینکه مادر(اصل خانه) توسط بیل‌های بی‌رحم مکانیکی زنده به گور شده است. بنابراین دست کم باید خانه‌ی مشابه و هم سن با آن خانه در همسایگی بادگیر را خریده و حفظ کرد تا هم از اتاق‌های آن برای استفاده‌ی غرفه‌های مورد نیاز در گذر فرهنگی استفاده شود و هم جبران مافاتی در حفظ اصالت تاریخی آن محیط از بین رفته بشود. به هرحال طبیعی‌ست که یک کوچه یا گذر فرهنگی میان دو سازه‌ی تاریخی خانه حاج رشید تا بازار قدیم، باید آجرفرش شود و پنجره‌ها و درب و دیوارش چوبی و خشتی و کاهگلی و آجری باشند. در طول این مسیر بتون و نمای آلمینیوم راسته‌ی کار گذر فرهنگی نیست.  کمی از یزدی‌ها یاد بگیریم. شورای شهرمان به جای رفتن به لنگرود که هیچ شباهت اقلیمی و معماری‌ئی به سیرجان ندارد، یک بازدید از یزد و کوچه‌ها و خانه‌های حفظ شده و مرمت گشته‌اش می‌کردند بد نبود.
بی‌توجهی به خانه‌ی تاریخی در نبش کوچه‌ی بادگیر چپقی
ولی با وجود تمایل شرکت‌های معدنی به تقبل هزینه‌ی این پروژه‌ها در راستای مسوولیت فرهنگی‌شان، متاسفانه هنوز هم شورای شهر و اداره میراث فرهنگی کم‌کاری می‌کنند و دلی نمی‌سوزانند. همچنان شاهد بی‌توجهی به خانه‌ی تاریخی فاطمی‌نسب‌ها در نبش کوچه‌ی منتهی به بادگیر چپقی هستیم. نه میراث فرهنگی آن را ثبت تاریخی کرده است و نه شهرداری یا شرکتی معدنی حاضر به خرید آن و استفاده از ظرفیت خانه در گذر فرهنگی وعده داده شده است. با این شرایط هم که تازگی برای خانه پیش آمده و مشاهده‌ی تحرکات لودر و کامیون در آن، چه این خانه نیز بسا شبانه توسط وارثان یا مالک جدید تخریب شود و تنها فرصت باقی مانده برای احیای یک نمونه از بافت قدیم شهر سیرجان و ارائه‌اش به گردشگر، از دست برود و شهر اصیل و تاریخی سیرجان باز هم یتیم‌تر و بی‌هویت‌تر از قبل به نظر بیاید که در نظر غریبه‌‎ها انگاری از زیر بته عمل آمده باشد!