گزارشی از مشکلات دانشآموزن سیرجانی
اولیای خانه و مدرسه؛ مادرهای معلم، پدرهای ناظم!
«دختر من کلاس ششم ابتدایی است. در هفته دوم یا سوم مهر بود که مدرسه دعوت نامه برای جلسه با اولیا داد. وقتی که به مدرسه مراجعه کردم محتوای جلسه همکاری والدین در خانه و رسیدگی به امور درسی بچه ها بود و حرف معلمها این بود که چون کلاسها شلوغ است، ما نمی توانیم به همه کلاس رسیدگی کنیم و شما باید درسهای بچه ها خصوصا ریاضی را مرتب چک کنید و فیلم های آموزشی را دانلود کنید تا مطابق روش مدرسه پیش بروید. از طرفی من خودم برای دخترم به دلیل نزدیکی به سن بلوغ و مشکلات این سن، مشاور گرفتم و مرتب با ایشان در ارتباط هستم و توصیه مشاورش این بود که مادر نباید نقش معلمی داشته باشد و دخترم باید در این زمینه مستقل عمل کرده و من نباید به او فشار بیارم.
دقیقاً حرف مخالف مدرسه و خواسته معلمان و با چند تن از مادران دیگر هم صحبت میکردم. آنها هم مشکل من را داشتند و نوعی سرگردانی در این زمینه هست. آیا باید با خواست معلمان کنار بیایم یا حرف مشاور را گوش کنیم؟ از طرفی دخترم خودش هم دوست دارد مستقل عمل کند. به نظرم دوران کرونا و مدارس آنلاین توقع مدرسه و معلمان را از والدین بالا برده و توقع همکاری زیادی دارند. زمانی که حرف مشاور را به مدرسه منتقل کردم، معلمها گفتن ما نمیرسیم و بدون کمک والدین بچهها ضربه میخورند و از درس عقب میمانند. حالا ما چه کنیم؟!»
این پیام گلایهآمیز مادر یک دانشآموز سیرجانی بود. موضوعی که در این دوران دغدغهی اصلی همهی پدر و مادرهایی است که فرزند مدرسهای دارند. مشکلی که از تضاد و تناقض نقش پدری و مادری با نقش آموزگاری حکایت دارد و فشار اولیای مدرسه بر اولیای خانه.
به این بهانه ابتدا با عزت آبادی رییس آموزش و پرورش سیرجان تماس گرفتیم و با اینکه قرار بود وی تلفنی پاسخگوی سوالات ما باشد اما وعدهی خود را عملی نکرد. سپس به سراغ آموزگار یکی از مدارس شهرمان رفتیم و موضوع را با او در میان گذاشتیم.
مصطفا اسلامی*: خانه را جهنم دانشآموزان نکنیم.
اول اینکه نخستین معضل ما اعتقاد راسخ خانوادهها به مدارس غیردولتی است. این مدرسهها تعدادی نیروی آزاد و بعضا آموزش ندیده با رشته های تحصیلی غیر مرتبط را برای تدریس به بچه های دبستانی میگذارند. در صورتی که مدارس دولتی هیچگاه معلمان با رشته غیرمرتبط را سر کلاس نمیفرستند. به اعتقاد من مدارس دولتی از لحاظ محیط فیزیکی و امکانات از بسیاری از غیرانتفاعی ها بهتر هستند. دوم اینکه بسیاری از والدین آینده بچه خودشان را فقط در گرو درس خواندن میبینند و یا پز نمره ۲۰ را به فامیل دادن! در این میان هیچ توجهی به حال خوبِ بچه خودشان ندارند. بچه در وهله اول مهم این است که شاد باشد و بازی کند.
مهارتهای زندگی را یاد بگیرد و در کنارش درسش را هم بخواند. شاهد هستیم که سر تا پای بچه را با نمره ۲۰ گرفتند ولی بچه توانایی برقراری ارتباط با همسن و سالان خودش و یا بزرگتر از خودش را به هیچ وجه ندارد! یا حتا توانایی پرت کردن و گرفتن و شوت زدن توپ ! خب این به اعتقاد من یعنی هیچ! مورد سوم این هست که اشتباهِ والدین باعث رقم خوردن اشتباه معلم میشود. برای مثال اگر بچه نمره۱۰ بگیرد والدین میگویند معلمش خوب نیست و به مدیر مدرسه انعکاس میدهند. مدیر هم با توبیخ معلم باعث میشود که این فشار از طریق معلم به دانش آموز هم وارد شود و در بسیاری موارد معلم مسوولیت خودش را به گردن والدین می اندازد که شما با بچه در خانه کار نمیکنید. بعد هم معلم تکالیف سنگین میدهد و بچه از عهده آنها بر نمیآید و فشارش باز به خانه و خانواده برمیگردد.
دقیقا یک چرخه معیوب! مادر میشود معلم. آن هم یک معلم اعصاب خرد و دلهرهای، پدر هم نقش ناظم را در خانه به عهده میگیرد و بقیه ماجرا که اضطراب به بچه منتقل میشود و حالش از هرچی درس و مدرسه و معلم هست به هم میخورد. در صورتی که کار مادر مادری کردن است و کار پدر پدری کردن، خانه هم نمی تواند مدرسه باشد.از نظر من راه حل برای عبور از این چالش این هست که اول اعتماد خانواده ها به مدرسه و معلم و البته بچه و رها کردن او در دامان مدرسه شکل بگیرد و سپس فراهم کردن یک محیط امن برای دانش آموز. قرار نیست مدرسه زندگی کردن را یاد بدهد. قرار نیست مدرسه زندگی و آینده بچه را بسازد.
قرار نیست آداب اجتماعی را یادش بدهد. اینها بچه را در بستر خانواده یاد میگیرد. همان طور که خودمان هیچکدام از این ها را از مدرسه یاد نگرفتیم. متاسفانه محتوای ضعیف کتب درسی خودش آنقدر بحران بزرگی هست که دیگر استرس و فشاری که والدین برای این محتوا به بچه و بعد معلم می آورند و بالعکس، اوضاع را بدتر میکند. مدرسه در ایران به جای اینکه مکانی برای مهارت ورزی و مهارت آموزی (خصوصا مهارتهای اجتماعی و فنی) باشد، به یک پروسه تبدیل شده که باید در ۱۲ سال طی بشود.
خروجیهای این سیستم کاملا مشابه هم هستند و تنها در نمرات کارنامه تفاوت دارند. پس به نظرم نیاز نیست مدرسه را برای این طفل معصومها به جهنم تبدیل کنیم. اگر من در نقش والد یا والدین باشم به معلم میگویم که نباید اوضاع پیچیدهای را برای فرزندم ایجاد کند و فرزندم را به هیچ رقابتی با هیچکس نباید وادار کند. این جوری نه به دانش آموز فشاری وارد میشود و نه به خانواده. ولی قبولاندن این موضوع به والدین که مدرسه و نمره ۲۰ هیچ آیندهای را برای بچه شما نخواهد ساخت؛ کار بسیار مشکلی است.