نگاههای سنگین و معنادار بر زنان مطلقه در سیرجان؛
قهوه و دور دور با تیبای سفید در سیدجمال!
فرهنگ کلامی ما برای توصیف زنانی که به هر دلیلی همسر خود را از دست دادهاند ، بی رحمیهایی دارد که گاهی عرصه را برای زندگی در شهر تنگ میکند. از نگاههای منفی مردم کوچه و محل گرفته تا حرفهای در گوشی اعضای فامیل. این نگاهها و قضاوتها دلیل مستند و مشخصی ندارد و صرفا نحوهی لباس پوشیدن، ساعت رفت و آمد و دایرهی دوستان زن، دست آنها را برای اِعمال یکی از بارزترین خشونتها علیه زنان باز میگذارد.
مریم از اوایل زندگی برادرش تعریف میکند. آهی میکشد و میگوید: "بیشتر از چهار_ پنج سال داداشم و زنش روی خوش زندگی رو ندیدند. مدام جر و بحث و دعوا داشتند. زن داداشم قید دوستای طلاق گرفته و بیوهشو نمیتونست بزنه. برای همین برادرم رفت و آمداشو کنترل میکرد که ببینه کجا میره با دوستاش. ما هم زن داداشم رو نصیحت میکردیم که دست از رفیق بازی برداره. به هر حال دوستاش شوهر نداشتن و زیادی آزاد بودن!
"الهام زنی سی و پنج سالهست که سالها پیش به خاطر یک انتخاب اشتباه با مردی عقد بسته و ازدواجشان بعد از یکسال به جدایی منجر شده. او از آن سال و بعد از گذراندن یک دوره طولانی و سخت برای گرفتن طلاق، توانسته خودش را پیدا کند و شغل مورد علاقهاش را راه انداخته. او میگوید: "الان از هر نظر در زندگیام مستقل هستم و سعی کردهام به تمام هدفهایم برسم. اما در تمام این سالها آنچه که من رو عذاب داد و باعث فشارهای عصبی و در نهایت افسردگیام شد، حرفهایی بود که از افراد مختلف شنیدم. افرادی که گاهی تحصیلات بالایی هم داشتند اما معتقد بودند پسر مجرد برای ازدواج با من مناسب نیست و باید قیدش را بزنم. چون از دیدگاه آنها من یک مطلقه هستم و همین که مردی با هر شرایطی تصمیم به ازدواج با من بگیرد یعنی در حقم لطف کرده است."
در باور بسیاری از سیرجانیها اگر برای دختری با دست خالی به خواستگاری بیایند، بریز و بپاش نکنند، طلای گران نخرند و در مجلس خواستگاری روی خوش به دختر نشان ندهند، در توصیف نگونبختی چنین دختری میگویند:" انگار آمده بودند زن مطلقه برای پسرشان بگیرند..."کلمه مطلقه به قدری بار سنگین و خشونتآمیز کلامی را بر دوش زنی که از ازدواج خود بیرون آمده میگذارد که حتا اگر خدای ناکرده فکر ازدواج مجدد به سرش زد باید پیه همهجور تحقیر و نادیده شدن را به تنش بمالد. اصلا وقتی برای عروسی دختری ساز و دهل و شام و ضیافت نباشد، میگویند: فلانی را در خفا بردند خانه بخت، عین زن مطلقه. در گفتمان مردمان پرورش یافته در فرهنگ مردسالار و جوامع سنتی به خصوص شهرهای کوچکتر، زنانی که طلاق میگیرند آدمهای بوالهوس، نابکار و راهزنمآبی بودهاند که فقط برای اموال و مهریه دندان تیز کردهاند در حالی که شاید زنی از بیم جان، از بار تحقیر تن به جدایی داده باشد و حالا مجبورند با جیب خالی از پس زندگی بر بیایند به خصوص اگر حضانت فرزندشان را هم گرفته باشند.
"تیبای سفید، کافهنشینی و قهوه خوردن" شوخی بسیاری از مردان است دربارهی زنانی که از همسرشان جدا شدهاند. اینکه مهریه را گرفتند و با آن تیبا خریدهاند تا در بلوار سید جمال دور دور کنند و بعد قهوه بخورند. در حالی که طبق آمار تنها درصد کمی از زنان در پروسه طلاق موفق میشوند مهریهشان را بگیرند. بقیه اکثرشان جملهی "مهرم حلال جونم آزاد" را میگویند و میروند. چون میدانند که همسرشان کسی نیست که بتواند از پس پرداخت مهریه بر بیاید.
آسیبهای اجتماعی در کمین ۷۰ درصد زنان سرپرست خانوار
در پنج سال اخیر شمار بانوان سرپرست خانوار در کشور دو برابر شده است، زنانی که بسیاری از آنها مهارت و سواد کافی را برای ورود به جامعه ندارند و به دلایل زیرساختی بیشمار از جمله عدم برنامهریزی مناسب دولت برای رسیدگی و توانمندسازی آنها جامعه نیز به آنها روی خوش نشان نمیدهد.امروز زندگی بسیاری از زنان سرپرست خانوار از بین رفته است و فرزندانشان بدون حامی ماندهاند. اعمال کمکهای دولتی هم در حد مستمریهای کمیته امداد و بهزیستی و یارانه است. بر کسی پوشیده نیست که مبالغ پرداختی از سوی این سازمانها برای داشتن زندگی متعارف کافی نیست. براساس آمار و اطلاعات موجود نزدیک به ۱۳ درصد زنان کشور سرپرست خانوارند که از این شمار نزدیک به ۵۰ درصد بالای ۶۰ سال و در آستانه ورود به دوران سالخوردگیاند. بنابراین باید به این جمعیت نگاه ویژهای شده و دولت و نظام اجتماعی باید برای آنها بستر و چارچوب لازم را فراهم کند. نزدیک به ۷۰ درصد این زنان همسرانشان فوت کرده و ۱۳ درصد آنها مطلقه هستند؛ از این شمار ۴۵ درصد فرزندی ندارند.۷۰ درصد از زنان سرپرست خانوار در شهرها و ۳۰ درصد نیز در روستاها زندگی میکنند. براساس آمار دیگری که وجود دارد ۵۵ درصد از زنان سرپرست خانوار یا خودسرپرست بیسوادند که این خود میتواند دریچهای بهسوی ابتلا به انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی باشد و ۴۵ درصد از آنها سواد دارند که از این شمار ۶۰ درصد از آنها زیردیپلماند و تنها ۶ درصد از آنها تحصیلات دانشگاهی دارند و ۱۴ درصد هم شاغل و دارای درآمدند. نزدیک به ۱۵ تا ۲۰ درصد از این زنان هم شغلی ندارند، اما درآمد دارند که میتواند شامل تامین هزینههای زندگیشان از سوی فرزندان یا از محل ارث یا مانند آن باشد و البته برخی از آنها هم زیرپوشش بهزیستی یا کمیته امداد و موسسات خیریهای هستند که در سالهای اخیر هم بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
۷۵ درصد زنان مطلقه نتوانستهاند مهریه بگیرند!
به گفتهی امانالله باطنی، جامعهشناس: نتایج یک پژوهش نشان میدهد ۷۵٪ زنان مطلقه به دلایل مختلف نتوانستهاند مهریه بگیرند. این در حالی است که ۷۱٪ آنها دارای حداقل یک فرزند هستند و تنها ۱۶ درصدشان شاغل بودهاند. در اغلب مواقع مهریه محقق نشده ضمن آنکه خسارتهای روانی و اجتماعی زنان مطلقه را هم بیشتر کرده و به آنها امید واهی داده است. همچنین شانس ازدواج زنان مطلقه در حال حاضر یک نهم مردان است و تبعات اجتماعی مهریه این شانس را کمتر هم کرده است.