وضعیت وخیمتر اقتصادی زنان سرپرست خانوار به نسبت مردان
رنج دو چندان زنان سیرجانی
تضاد طبقاتی و اختلاف فقیر و غنی در سیرجان روز به روز در حال افزایش است و وضعیت مدام وخیمتر میشود. شکافی که در نتیجه مدیریت ناکارآمد اقتصادی ایجاد شده است و از بین تمام آسیبهای معیشتی و فرهنگیئی که به شهر میزند، این میانه زنان را به واسطهی موقعیتی که در یک جامعهی نابرابر دارند، بیشتر دستخوش چالشهایِ امرار معاش قرار داده است.اگر تا دیروز متکدیان زن اغلب از اتباع افغانستان یا پاکستان بودند که با فرزندان شان سر چهارراهها تکدیگری میکردند حالا زنان سیرجانیئی که از قشر پایین جامعه هستند هم اضافه شدهاند. این آگهی که بر روی عابربانک شهرداری منطقه دو زده شده گواه بر وجود زنانیست که اگر بنا به هر دلیلی همسرشان را از دست بدهند به راحتی نمیتوانند از پس تامین مایحتاج زندگیشان بر بیایند. حال ممکن است با انتشار عکس این دلنوشتهی یک زن سیرجانیِ سرپرست خانوار، خیل خیّران به راه بیفتند و مشکل مالی این زن سیرجانی، موقتا با واریز کمک های خیرخواهانهی ریز و درشت مردم مهربان سیرجان حل شود اما بعدش چه؟ میگویند به جای ماهی دادن به دیگری، به او ماهیگیری یاد بدهید. بنابراین حتا در صورت کمک خیران این مساله مسکّن موقت است و درد را میخواباند ولی علاج نمیکند. نهایتا این زن باید چه کند؟ این زن و همهی زنهای دیگری که سرپرست خانوار هستند و فشار اقتصادی زیادی را در این تورم و اقتصاد کلنگی شده دارند تحمل می کنند. فشاری که در مقایسه با مردان سرپرست خانوار قابل مقایسه نیست.
چرا قابل مقایسه نیست؟ چون شرایط بازار کار و جذب شدن در آن و شرایط دستمزدها برابر نیست. برابر که چه عرض کنم، حتا نزدیک هم نیست. مشاغلی که به دنبال جذب نیروی زن هستند، متاسفانه اغلب مجرد بودن، روابط عمومی بالا و ظاهر آراسته را به عنوان سه ملاک مهم گذاشتهاند که از زن متقاضی کار میخواهند و این سه معیار برای بسیاری از زنان طبقهی ضعیف جامعه همچون زنی که این آگهی را نوشته دور از واقعیت است و حتا انتظار زیادیست.
آمار رسمی چه میگوید؟
مطابق آمار رسمی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، از سال 85 تا 1400 تعداد زنان سرپرست خانور در ایران از یک میلیون و 600 هزار نفر به 3 میلیون و 400 هزار نفر افزایش یافته است. گزارشهای وزارت رفاه در سال 97 از این حکایت داشت که در آن زمان، حدود 33 درصد از زنان سرپرست خانوار در ایران زیر خط فقر قرار داشتند، اما با توجه به تورم سه سال گذشته اقتصاد ایران و عدم افزایش دستمزدها متناسب با نرخ تورم، بعید نیست که در شرایط کنونی حداقل 50 درصد زنان سرپرست ایرانی معادل یک میلیون و 700 هزار نفر زیر خط فقر قرار داشته باشند. نکته مهم دیگر این که مطابق آمارهای رسمی، از حدود 3 میلیون و 400 هزار زن سرپرست خانوار در ایران، در مجموع حدود یک میلیون و 500 هزار نفر از آنها تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی قرار دارند. حال اگر فرض کنیم به جای یک میلیون و 500 هزار نفر، عملا تمام یک میلیون و 700 هزار زن سرپرست خانوار زیر خط فقر تحت پوشش نهادهای حمایتی قرار داشته باشند، بازهم عملا هیچ تفاوتی در وضعیت معیشتی این زنان ایجاد نمی شود، زیرا مستمری ماهانه کمیته امداد و بهزیستی بسته به تعداد اعضای خانوار ماهانه بین 420 تا یک میلیون و 320 هزار تومان است که عملا نمی تواند دردی از مشکلات معیشتی زنان سرپرست خانوار و خانواده های آنها دوا کند. صرف نظر از مستمری اندک، پرداخت وام هایی که معمولا فقط به تعداد کمی از زنان سرپرست خانوار تعلق می گیرد و البته بعضی حمایت های بیمه ایِ ناکافی از زنان سرپرست خانوار در ایران، عملا هیچ گونه حمایت دیگری از خانوارهای زن سرپرست کشورمان انجام نمی شود و به صورت کلی، اساسا نظام حمایت مناسبی از زنان سرپرست خانوار در ایران وجود ندارد؛ مساله ای که باعث شده است خانوارهای زن سرپرست در شرایط تورمی بیش از خانوارهای مرد سرپرست تحت فشارهای معیشتی قرار گیرند.
در برخی مواقع نیز که کارفرمایان حاضر به استخدام زنان می شوند، معمولا در شرایط شغلی و تخصصی برابر، حقوق مردان را بیشتر از زنان در نظر می گیرند.
راه حل، پیش پای زنان سیرجان است اگر...
مشکل زنان سرپرست خانوار میتوانست زودتر و بهتر از اینها حل شود. در شهر جهانی گلیم میبایست زنها خیلی سرگرمتر از اینها به شغل گلیمبافی مشغول باشند. میشد موسسات آموزشی زیادی در بحت آموزش هنر گلیمبافی به زنان ورود کنند و از طرف دیگر شرکت گلگهر که در اقدامی درخورد مشغول به دادن وام خوداشتغالی به صاحبان ایده برای کسب و کار است، در جبران مردانه بودن فضای معدنی، دست کم برای اعطای این وام، زنان و به ویژه زنان سرپرست خانوار را در اولویت قرار بدهد و این وام را برای راه اندازی کسب و کارهای خانگی مثل تهیه دار و ابزار و نخ و مواد اولیه گلیم بافی و صنعت بستهبندیِ گلیم به زنان بدهد.
فقط هم بحث یک گلیم بافی ساده نیست. بحث اتصال بی واسطه به یک اقتصاد جهانی است. صنایع وابستهی گلیم هم کم نیستند که میتوانند در خود سیرجان شکل بگیرند. گلیم نخ میخواهد پس نخ ریسی و رنگرزی هم رونق میگیرد. صنعت بستهبندی گلیم هم که نشان سیرجان داشته باشد مهم است. یا خود معادن مگر لباس مخصوص کار نیاز ندارند؟ چرا تمام آن را به خیاطان سیرجانی سفارش ندهند؟