گپی با معلول ناشنوا ولی توانمندِ سیرجانی؛
امان از نامردمی‌ها

جواد آکسون، متولد 1367، متاهل، داراي يک فرزند دختر دوساله. نوع معلوليت: کم شنواي شديد. از 13 سالگي مبتلا شده و خودش درباره علتش ميگويد: خواست خدا بوده. ناشنواي مادرزاد نبوده و تا 20 سالگي هنوز مثل بقيه انسان‌ها مي‌شنيده، شايد بهتر. کم شنوايي‌اش عصبي است و عصب‌های گوش آسيب ديده‌اند. مي‌گويد: هنوز هيچ کجاي دنيا عصب گوش عمل نکرده‌اند. تحصيلات جواد کارشناس ارشد عمران است. او فوق ديپلم معماري و ديپلم جوشکاري آرگون و ديپلم برق صنعتي هم دارد و مهندس عمران است.
 اين قضيه چقدر از زندگي شما رو تحت تاثير قرار داد؟ و اينکه براي درمان پزشکان چه جوابي دادند؟
همه زندگي من رو. همه... سلامتي نعمت بسيار ارزشمندي هست خيلي. ولي من يجورايي مديون اين جريان هم هستم.
 چطور مگر؟
روزهاي خيلي سختي کشيدم و با اين موضوع کلنجار رفتم. خيلي سخت بود. چقدر درد رنج تحمل کردم و چه شب‌هايي که بي تابي ميکردم و از دست دادن شنواييم برام غير قابل باور بود. ولي من يک بار براي هميشه حسابي غصه خوردم. حسابي زار زدم. بد و بيراه گفتم به خودم و سرنوشت و تقدير و همه چيز ولي فقط يه بار براي هميشه. ديگه من تصميم گرفتم قوي باشم. تصميم به مبارزه گرفتم. تصميم گرفتم به انسانها ثابت کنم من ناتوان نيستم. من اوني تو ذهنشون دارن به اسم يک معلول نيستم. شايد اگه اين اتفاق نيفتاده بود، من هرگز اعتماد بنفس بالايي پيدا نمي‌کردم. آخه من قبل از معلوليت زياد اعتماد بنفس نداشتم. ولي بعد از معلوليت گام به دنيايي بسيار عجيب و ارزشمندي گذاشتم و پيشرفت و مبارزه رو انتخاب هر روز خود کردم. بسيار روزهاي سخت نفس گيري مملو از شکستها و پيروزي‌ها داشتم اما هرگز نااميد نشدم و نخواهم شد. هرگز زانو نزدم و نخواهم زد. حتا اگر قد آسمان از شانه‌هام پايين‌تر بياد. هرشخصي يه کتابي از زندگي خودش تو ذهنش داره. کتاب زندگي من يک رمان تلخ و شيرين هست و آخرش مبهم.
 هر دو گوش شما کم شنواست؟
بله. متاسفانه عصب گوش با بقيه مشکلات گوش فرق مي‌کنه. عصب اگه يکي ضعيف بشه، اون يکي رو هم تخريب ميکنه.
 براي درمان اقدام نکرديد؟
خيلي جاها برا درمان رفتم. تهران .کرمان. يزد. همه گفتن عصب گوش شما آسيب ديده و فقط بايد سمعک استفاده کنيد. سمعک‌هاي گران قيمت چندتا هم به بدبختي تهيه کرديم ولي متاسفانه جواب درستي نميدادند.
 خاطره‌ي اولين باري که متوجه شدي کم‌شنوايي را تعريف کن.
تو خدمت سربازي بود که متوجه کاهش شديد شنوايي شدم ولي خدمت کردم تا آخر و کارت پايان خدمت گرفتم و وارد مرحله جديد و سختي از زندگي شدم.
 در پوشش بهزيستي هم هستي؟
بله يعني همه معلولان ميرن تحت پوشش بهزيستي.
 حمايت‏شان به چه صورت است؟
 اخيرا رييس بهزيستي گفته بود خانواده‌ي معلولان در سيرجان به حمايت ويژه نياز دارند.
حمايت! کدوم حمايت؟ بهزيستي سابق مثل قبري بود که توش هيچ مرده‌اي نبود. من 9 سال بيکاري کشيدم. 9 سال به هر کس و ناکسي رو انداختم برا کار.9 سال بهزيستي نتونست براي من تحصيل کرده تحت حمايت خودش يه شغل پيدا کنه چه برسه به حمايت ديگه. واقعا وقتي اسم حمايت مياد خندم مي‌گيره. خدا ميدونه فقط خدا مي‌دونه که چقدر سختي کشيدم. خيلي وضعيت معلولان سيرجان بد هست، خيلي. خيلي هاشون هستن بخدا به نون شب محتاج هستند. کلي خرج دوا درمون دارند. معلولان کلي هزينه و مخارج زندگي دارن و هيچ کس هم صداشونو نشنيد. معلولان جامعه سيرجان اصلا حال خوبي ندارند.
 کساني که شرايطي مثل شما دارند. نياز دارند که اطرافيان چطور درکشان کنند؟
متاسفانه هنوز تو سيرجان يا تو ايران فرهنگ ارتباط با يک معلول نسبت به معلوليتي که داره بسيار ضعيف است و جامعه معلول از اين پايين بودن سطح درک بسيار رنج مي‌برند و همينطور از نبودن زيرساخت هايي براي رفاه عموم معلولان.
 آن نه سال چرا کاري گير نياورديد؟ بهزيستي چي ميگفت؟
عدم بکارگيري معلولان و اشتغال اونا بزرگترين رنج و مشکل يک معلول هست. به خصوص تو شهر معدني و ثروتمندي مثل سيرجاناين يک کلمه کاملا خنده دار هست و همانطور بي معني تو شهري که هرکجاشو با انگشت سوراخ کنن يک معدن ميزنه بيرون. خيرين کمک کنن؟ نمي‌خواد کمک کنن فقط معلولان رو نسبت به توانايي که دارن پذيرش کنن. بعد از مدتي ميبينيد که چطور ريشه فقر تو جامعه معلول کم رنگ مي‌شه.سهميه 3 درصدي معلولان نه تنها ناچيز هست بلکه پوچ هست و هيچ شرکتي رعايت نميکنه اين سهميه اشتغال رو .به خدا ما تو معلوليت‌مون مقصر نيستيم. خواست خدا بوده. هيچ کس دوست نداره ناقص و معلول باشه.
انگار همه جمله‌ي «معلوليت محدوديت نيست» را شعاري ميدانند!
ببينيد وقتي ميگن شغل نسبت به توانايي اونا يعني کسي که از ناحيه پا معلول هست هرگز فوتباليست خوبي نميشه ولي مي‌تونه واليبال نشسته خوبي بازي کنه. اگه هر شرکت تابع اين معادن سالي سه نفر از معلولان رو جذب مي‌کرد، توي يک سال ما معلول بيکار نداشتيم تو سيرجان. کو گوش شنوا؟  کو درک؟ کو مهرباني و انسان دوستي؟ عمر انسان، سلامتي انسان، ثروت انسان، مقام و قدرت همش دست آدم يک امانت هست. هر زمان خدا بخواد مي‌تونه اينارو بگيره ولي آدما قدرت درک اين جمله و حقيقت رو ندارن.
 وضعيت فرهنگ مردم در برخورد با معلولان و زيرساخت شهري را در اين باره چگونه مي‌بيني؟
توي شهر که هيچ فرهنگ سازي نيست. هيچ مناسب سازي نيست. هيچ اشتغالي برا معلولان نيست. بزرگترين آسيب رو اول عدم درک و رفتار ناشايست مردم به معلولان ميزنن. دوم عدم بکارگيري معلولان و نبود شغل براي معلول به جامعه آسيب ديده ضربه نهايي رو ميزند. بزرگترين رنج ترحم بيجاي شهروندان نسبت به يک معلول هست که معلولان رو از جامعه دور مي‌کنه. معلولان احتياجي به ترحم ندارن بلکه احتياج به درک دارن که بفهمن شرايط يک معلول رو . يک معلول بيشتر از هر انسان ديگه احتياج به شغل داره تا بتونه روي پاي خودش بايسته. تا بتونه تشکيل خانواده بده و فرد مفيدي براي جامعه باشه. تا بتونه از پس دوا درمون و مخارج سر سام آور بر بياد.يک معلول بيشتر از همه احتياج به مسکن داره.
نياز به امکانات رفاهي داره . چرا مسوولان شهري به معلولان که مي‌رسن پنبهها رو از گوش خارج نمي‌کنن و فقط چهارتا عکس مي‌گيرن و وعده هاي سر خرمن به اين جامعه‌ي آسيب ديده ميدن؟ چرا توي هيچ بانکي هيچ کدام از کارمندان با زبان اشاره آشنايي ندارن و آموزش نمي‌بينن که اگه يه معلول ناشنوا مراجعه کرد، بتونن به راحتي باهاش ارتباط برقرار کنن و مشکلشون رو حل کنن و همين طور توي ارگانهاي دولتي. چرا تو هيچ بانکي امکانات خط بريل وجود نداره که يه نابينا بتونه به راحتي کارهاي اداري و بانکي رو خودش بدون نياز به ديگري انجام بده و همين طور بقيه ادارات. چرا معابر شهري سامان دهي و مناسب سازي نميشن و قشرهاي مختلف معلول در نظر گرفته نمي‌شن؟
  چرا تو اين شهر با اين همه ثروت معلولان بايد رنج بکشن که حتا نميتونن از وسايل حمل نقل عمومي استفاده کنن. به خاطر عدم مناسب سازي.
درباره چالش‌هايي که نابينايان باهاش مواجه هستن يا افرادي که فلج هستند و ويلچرنشين حرف زديد اما راجع به چالش هايي که افرادي مثل شما باهاش روبرو هستند، چيزي نگفتيد. مخصوصا توي محيط شهري.
جامعه ناشنوا اسمش روش هست ناشنوا. متاسفانه خيلي از مردم وقتي يه چي ميگن و فرد ناشنوا متوجه نميشه، شروع مي‌کنن به فرياد زدن يا حرکات بي پايه و اساس. بدون اونکه توجه کنند اين فرد ناشنوا هست چه داد بزنم چه نزنم نمي‌شنوه. پس براشون بنويسم يا شمرده صحبت کنم تا فرد ناشنوا لب خوني کنه. يا در يک فرد کم شنواي عصبي اين بيماري جوري هست که متوجه صداها مي‌شه اما مثل اين هست که حروف الفبا به هم ريخته باشه. مثلا اگه شما بگيد جارو اونا فکر مي‌کنن ميگيد پارو. اينجوري هست .با يک فرد ناشنوا يا نيم شنوا اول اگه زبان اشاره بلد هست کسي بايد با اون زبان صحبت کنن. اگرم بلدنبودن که مردم عادي بلد نيستن بايد با نوشتن يا آرام و شمرده صحبت کردن ارتباط برقرار کنن. ولي ادارات و بانک ها و شرکت‌هاي بزرگ تجاري و معدني حتما بايد حداقل يک يا دوتا از کارمندان رو برنامه ريزي کنن که زبان اشاره رو بياموزن تا با ناشنوايان تو اداره ها ارتباط برقرار کنن .
و آموزش وپرورش بجاي درس هاي الکي بايد حتما اين زبان اشاره رو جزوي از درس هاي مدرسه يک چند دوره قرار بده و بزرگترين مشکل ناشنوايان اشتغال هستش اين قشر وضعيت جسماني وکاري خوبي دارن اما شنوايي ندارن و همين امر باعث شده بهانه اي براي عدم پذيرش اين افراد باشه. و بهانه هايي نظير ايمني يا پزشک معتمد قبول نميکنه رو ميارن .بعد مشکل بعدي اين هست که به معلولان ميگن آزمون امتحان بديد. در صورتي که معلولان بايد آزمون امتحان بدن ولي نه با بقيه بلکه بايد معلولان با هم رقابت کنن و آزموني بين خود معلولان برگذار بشه و هرکدام نمره حد نصاب رو گرفت، پذير بشه بدون هيچ چون و چرايي و در جايگاه مناسب توانمندي اين شخص.
براي من خيلي سخت گذشت  خيلي. مشکلات رو به جون خريدم خيلي التماس ها کردم. خيلي استقامت کردم. بابوو از اين زندگي. بابوو چي که نکشيديم از اين نامردمي‌ها.13 سال با بال شکسته تمرين کرديم براي پرواز. 9 سال با خون دل خوردن تلاش ميکرديم تو گرما و سرما دستان پينه زده برا يه لقمه نون حلال برا پول زندگي که هيچ کسي صدامو نشنوه که بتونم به هدف زندگي خودمو نزديک تر کنم. به چه آدمايي که رو نزدم. چه غرورهايي که شکسته نشد.  اولين فرهنگ سازي اينه که مردم ياد بگيرن که يک فردي که فقط نميشنوه، کر نيست و لزومن کر و لال نيست. ناشنواست. يک فردي که از ناحيه پا معلوليت داره فلج نيست. معلول جسمي حرکتي ست. يک فرد که بينايي نداره کور نيست نابينا يا کم بيناست.
 پيشنهادي براي رييس جديد اداره بهزيستي نداريد؟
مدير جديد بهزيستي در واقع يک اسب زين شده را تحويل نگرفته بلکه يک سازمان پر از چالش و کمبودها رو تحويل گرفته. همه بايد به ياري مدير جديد بيايند تا مشکلات معلولان کم بشه و رفع موانع بشه. بايد کشتي به گل نشسته ي معلولان و بهزيستي رو بيرون آورد و دوباره به راه انداخت.من بار ها و بارها ايده مشاور شهردار در امور مناسب سازي شهري و معلولان رو دادم ولي هيچ کس توجه نکرده. چرا ما نبايد يه مشاور در امور عمراني و شهري و مناسب سازي از خود معلولان براي معلولان تو شهرداري داشته باشيم؟کلي از پروژه هاي مسکن معلولان از سال هاي قبل بلاتکليف هست بخاطر همين.وقتي ما هنوز پروژه هاي قبلي رو نداديم به معلولان، چطور مي‌تونيم وعده خونه دار شدن بقيه معلولان رو بديم؟مدير جديد بهزيستي آدم پرتلاشي هست ولي خيلي چالش از گذشته براش گذاشتن. دست تنهاست.
بايد کمکش کنن و توي بحث اشتغال و مسکن و معيشت جامعه معلول ياريش کنند.