اخیرا در ماجرای عزل و نصب‌ها در تیم فوتبال بانوان باشگاه شهرداری سیرجان، دیده شد که برخی از رسانه‌ها فارغ از بحث خوب و بد بودن رفتن یا ماندن مریم جهان‌نجاتی،  اصل هزینه‌کرد شهرداری سیرجان برای این تیم فوتبال زنان را زیر سوال برده‌اند و پرسیده‌اند فایده‌اش چیست!؟
جالب است درحالی اصل چنین نیازی توسط تندروها انکار می‌شود که تیم فوتبال بانوان سیرجانی تا کنون افتخارات زیادی را نصیب سیرجان کرده‌ و پیروزی‌های پی در پی این تیم به بهتر شدن نام و آوازه‌ی شهرمان کمک زیادی نموده است.
جدای از اینکه اگر همین تیم شهرداری مربوط به مردان بود و مقام و افتخاری هم تاکنون نیاورده بود، چه بسا رسانه‌های مدعی هرگز چنین سوالی را مطرح نمی‌کردند و اصل وجود آن را منکر نمی‌شدند که گویی زنان به عنوان نیمی از جمعیت نیاز به ورزش و هیجان و رشد و پیشرفت ندارند و وجود چنین امکاناتی برای ورزش بانوان در سیرجان نقشی در سلامت تن و روان زنان سیرجانی ندارد!
بهانه چیست اما؟! اینکه باشگاه‌داری کار شهرداری نیست! انگار باشگاه‌داری کار معادن و کارخانه‌های خودروسازی و تراکتورسازی و ذوب آهن و فولاد هست!
کافی بود این دوستان تنها یک جست‌وجوی ساده در گوگل بکنند تا متوجه شوند که اکثر شهرداری‌های شهرهای کشور باشگاه ورزشی دارند. از تهران تا همدان و آستارا و...
باشگاه‌هایی در رشته‌های ورزشی مختلف و گاه در حیطه‌ی مردان و گاه زنان.
چرا نوبت که به شهر سیرجان و شهرداری‌اش می‌رسد و برای عرصه‌ی ورزش زنان، یکباره یادمان می‌افتد که اصل ورود شهرداری‌ها را به ورزش و باشگاه‌داری زیر سوال ببریم؟
به نظرم شهرداری سیرجان اعتنایی به این حرف‌ها نکند و به افتخاراتی فکر کند که این تیم برای شهرداری سیرجان آورد، آن هم درست بعد از مخابره‌ی اخبار فساد مالی  که چند سال پیش، از شهرداری سیرجان در کل کشور مخابره شد و آبروی سیرجان و شهرداری‌اش را برد، پس از آن این تیم فوتبال بانوان شهرداری بود که آب رفته را به جو برگرداند.
بنابراین جا دارد شهردار محترم و مجموعه شورا و شهرداری سیرجان در حمایت خود از بانوان ورزشکاری که برای سیرجان خوش‌نامی آورده‌اند کوتاه نیاید و دلسرد نشود.
فکر هم نکنم نیاز باشد که در این مجال کوتاه از فواید فرهنگی و اجتماعی ورزش زنان بر سلامت روانی و اخلاقی کل جامعه بگویم زیرا آن قدر بدیهی هست که برای دانستن‌اش نیاز نیست حتما روانشناس و جامعه‌شناس باشی.
ورزش در انحصار مردان!
در قدیم پهلوان و پهلوانی در ایران یک نسبت انحصاری‌ بود که جامعه‌ی مردسالار براساس نقش‌های از پیش تعیین‌شده  به مردان می‌بخشید. بخش سنتی جامعه گود زورخانه را مقدس می‌دانست و معتقد بود که زنان نباید وارد آن شوند! همان زنانی که مردان پهلوان را در دامن خود بزرگ و دلیر کرده بودند!
گاهی برخی از مدران بخش ورزشی کشور هم راستا با این فکر تاریخ گذشته قدم برمی‌دارد و با ادبیاتی مشابه ورود زنان به انواع و اقسام عرصه‌های ورزشی را ممنوع اعلام می‌کند یا برایش محدودیت می‌تراشند. یکبار تماشای فوتبال را تابو می‌کنند و باری ورود زنان به رشته‌هایی مثل وزنه‌برداری و زورخانه.
اینجا هم بهانه این است که زنان مانند ریحانه هستند و نباید حجیم و عضلانی شوند، به یک چالش جدید در عرصه رسانه‌ای و اجتماعی مبدل شد.
 ذهن ساده‌انگار برخی توجه ندارد که زنان، توده‌ای همگن با مطالبات یکسان نیستند، پراکندگی زنان در قشربندی‌های طبقاتی، قومیتی، مذهبی و اقلیمی، تفاوتی جدی در مطالبات و نیازمندی‌های توده زنان ایجاد کرده، بنابراین نمی‌توان حق زنانی که مایل به در پیگیری ورزش‌ حرفه‌ای هستند را نادیده گرفت با این استدلال که تعداد زنان متقاضی ورزش‌های عمومی بیشتر است انگار برای مردان این طور نیست!