نقدی به رونق روانشناسیهای زرد در سیرجان
هر روز بگید حلوا تا دهنتون شیرین بشه
راهها موفقیت در کوتاه مدت، چگونه یک شبه ثروتمند شویم، انرژیهای مثبت را به سمت خودت جذب کن و... همه و همه که این روزها بازار گرکمی پیدا کرده گرچه میتواند تا جاهایی تاثیر خوبی هم بر افراد به شدت منفی باف و مایوس بگذارد اما یک جاهایی نیز شانه به شانه ی ساده لوحی، دوری از واقعبینی و خوش خیالی مفرط میزند تا یاد جملهی "با حلوا حلوا گفتندهان شیرین نمیشود"بیفتیم. شاید این ضربالمثل قدیمی فارسی پاسخ کوبنده ای باشد به خوش خیالیهای باب شدهی مد این روزها که همه جا گسترده شده است. کتابخوانی، جلسات دور همی، فضای مجازی و حتا اخیر برخی برنامههای فرهنگی در برخی موسسات سیرجان که دارند نام فرهنگ را یدک میکشند اما درواقع باد میکارند و چه بسا فردا توفان درو کنند.
روان ریتی!
فردین علیخواه جامعهشناسی است که نام این گروه کاسبکاران فروش تخیلات مثبت به مردم را در این بازارگرمی روانشناسی زرد؛روانریتیها (ترکیب روان شناس-سلبریتی) گذاشته است: کسانی که در شبکههای صدا و سیما، شبکههای ماهوارهای و اینستاگرام بازارشان حسابی سکه است. در شبکههای صدا و سیما حتا اگر جواناند ژست «حکیمی به فرزندش گفت» را میگیرند، اغلب صورتشان را مهربان و دوست داشتنی نشان میدهند، همه چیز میدانند و از هر دری سخنی میگویند. حرفهای محبتآمیز میزنند، اگر برای جمع صحبت میکنند گاهی لحن ملامت و سرزنش به خود میگیرند تا انگیزه ایجاد کنند. با غرّش بر سر مخاطبان، از همه آنان میخواهند با صدای بلند بگویند: « تو هیچیت نیست! »،« تو هیچیت نیست! »
به جز سیاست، از هر دری سخنی میگویند. مرزهای علومشان مشخص نیست. جامع الاطرافاند. خودشان، خودشان را روانشناس میدانند ولی روانشناسانی که عمر خود را در دانشگاه و پژوهش صرف کردهاند و سهمی در علم روانشناسی دارند اینان را کاسب میدانند و میگویند« اینها روانشناسی را به گند کشیدهاند. »
از نظر روانریتیها حال مردم از دخالتهای بیمنطق و بیجای دیگران، از افزون طلبی و طمعی که دارند، داشتن تفسیر غلط از زندگی، جذب انرژیهای منفی موجود در پیرامون بد میشود. افراد باید نگاهشان را تغییر دهند تا دنیایشان «زیبا و زیباتر» شود.
روانریتیها کاری به سیاست ندارند. حتی کاری به اقتصاد هم ندارند چون خوب میدانند که در این کشور اقتصاد هم گرفتار در سیاست است. اصلاً آنها کاری با قدرت کلانی که روان افراد را به این وضعیت دچار ساخته ندارند. سیاست که در ایران بر ذره ذره زندگی آدمها سیطره دارد در حرفهای آنان به حالت تعلیق درآمده است. از نظر آنان همه چیز در ایجاد یک روان ناآرام نقش دارد جز سیاستِ همه چیز خواه. از نظر آنان آدمها گویی در خلا زندگی میکنند. برای مثال، برای یک فرانسوی، یا یک آرژانتینی یا یک رومانیایی همان حرفهایی را میزنند که برای یک ایرانی میگویند: « نگاهت رو به زندگی تغییر بده عزیز دلم».
بعضی از آنان از مخاطبان خود میخواهند که در کل خواندن یا گوش دادن به اخبار را از زندگیشان حذف کنند تا دنیایشان زیباتر شود. و چقدر سیاست مدارانِ مردم گریز به ویژه در خاورمیانه به این نوع توصیهها علاقه دارند. تنها احساس کنشگری یک ملت گوش کردن به اخبار است و آنرا هم اینان توصیه میکنند ترک کنید.
روانریتیها مانند قرص مسکّن عمل میکند. مخاطبان به حرفهای آنان گوش میدهند و در لحظه نگاهشان زیبا میشود. بعد از یکی دو روز دوباره حالشان بد میشود. دوباره در اینستاگرام کلیپی از نصایح آنان میبینند و نگاهشان زیبا میشود. بعد از چند روز دوباره حالشان بد میشود. دوباره به آنها گوش میکنند و این قصه همچنان ادامه دارد. به همین دلیل برنامهها یا کلیپهای روانریتیها مدام باید تولید و عرضه شود. مخاطبانی معتاد داریم که اگر محصول به آنها نرسد در گوشهای کز میکنند و به صفحه گوشی خیره میشوند.
روانریتیها کارخانه تولید معنا شدهاند. آنان نیک میدانند که آدمها به ویژه در ایران که نقش دین در زندگی اجتماعی و فردی کم رنگه گشته دنبال جایگزیناند. به همین دلیل آنان سرمایهگذاری کردهاند و کارخانههای کوچک تولید معنا ساختهاند. آنان کپسولهای متنوع معنا تولید میکنند در رنگ و لعابهای مختلف. سعی میکنند در خط تولید، تنوع را حفظ کنند تا مشتری دلزده نشود. به طعم آنچه میگویند یک بار از نیچه، یک بار از «آلیس در سرزمین عجایب»، یکبار از ویکتوهوگو، یکبار از مریم میرزاخانی و یکبار از معلم دوره ابتداییشان چیزی اضافه میکنند تا غذایشان کسالتآور نشود.
زدن حرفهایی که پسند عوام است
باب شدن شدید و همه گیری روانشناسیهای زرد در سیرجان تا حدی است که برخیها دور همی هفتگی برگزار میکنند و کلاس به قول معروف انگیزشی دارند و در هر مغازه و تاکسی ئی که وارد شوی اشتباه نرفتی و یک کتب یا جزوه در این باره دست آدمها میبینی!
حتا این مرض به رو به گسترش موجب شده بنگاههای تولید فرهنگ ما در کشور و در سیرجان از معنای اصلی خود منحرف شوند. یعنی مثلا انتشاراتیهای کتاب یا موسسات فرهنگی که کارشان تولید محتوای فرهنگ مفید است، برای بازارگرمی و فروش محصول یا شلوغ شدن جلسات و همایشهایشان به تولید محتواهایی پیرامون روانشناسی زرد رو آورده اند که هم استقبال از آن بیشتر است و هم گرفت و گیر سیاست و خط قرمزهای فراون آن در این حوزه بسیار کمتر است بنابراین به شکلی هرم تولید فرهنگ وارونه شده و به جای آنکه جامعه دنباله رو فرهیختگان باشد، فرهیختگان دنباله رو جامعه شده اند. در واقع ما را دچار بیماری خطرناک عوام زدگی کرده است که یکی تاز عواقب طبیعی ظهور شبکههای اجتماعی ست . در کنار این فشار روانی به جوامع دارای مشکلات لاینحل اقتصادی به رواج روانشانسیهای زرد نیز بیشتر فضا میدهد.
در همین باره با پرسشهایی را فاطمه زیدآبادی روانشناس و استاد دانشگاه مطرح کردم. اینکه روانشناسی زرد چیست و چرا و چگونه در حال گسترش است؟ مخاطبِ این نوع از روانشناسی معمولا چه افرادی هستند؟ و تاثیر مخرب روانشناسی زرد بر زندگی این افراد به چه صورت است؟
تمایل عامه به شنیدن دروغهای شیرین
فاطمه زیدآبادی*
روانشناسی زرد به معنای استفاده از اصول و مطالب غیر علمی، غیرمنطقی و غیر واقعی است و میتواند فرد، کتاب، صوت و هر گونه برنامهای باشد که انسانهای عادی و مردم با آگاهی پایین را به سمت خود جذب میکند، روانشناسی زرد معمولا بیانی جذاب و فریب دهنده و شعارگونه دارد که افراد را به سمت خود میکشاند و طرفداران زیادی پیدا کرده، قصد این نوع روانشناسی معمولا جذب مخاطب و کسب درآمد است.
کسانی که به دنبال حال خوب خود به سرعت هستند و به دنبال ریشه یابی مشکلات و حل آنها نیستند، مخاطب این نوع روانشناسی هستند.
مطالبی که در این نوع روانشناسی عنوان میشود خلاف واقع بوده اما توقع کاذب در فرد ایجاد میکند که ممکن است فرد را وادار به انجام هر کاری بکند از جمله : تو میتوانی و حتما میشود کاذب که پذیرش برخی مسائل را برای فرد دشوار میکند.
زندگی افراد پیرو، معمولا پیچیدهتر از حالت اولیه خود میشود و فرد را دچار سردرگمی میکند به عبارت دیگر فرد ابتدا برای حل مشکل جزئی خود راه حلی را دنبال میکند که نه تنها مشکل حل نمی شود بلکه مشکلی به مشکلات اضافه میشود مثلا به وجود آوردن رویا بافی، خوش بینی کاذب به جای واقع نگری.
اینکه فقر و افزایش فشار اقتصادی چقدر بر روی جذب مخاطبان و طرفداران روانشناسی زرد اثرگذار است؟ آیا فرد به دنبال این میرود که کمبودهای ناشی از فقر را اینگونه درمان کند و این چه اثر منفی خواهد داشت؟
به هر حال شرایط موجود از هر نوعی که باشد میتوناد تاثیر بگذارد.
در مورد وضعیت اقتصادی هم این امر مستثنا نیست، هم فردی که به عنوان روانشناس زرد فعالیت میکند و هم فردی که جذب اینها میشود، میتوانند تحت تاثیر این مقوله باشند؛ در مورد فرد اول، جذب مخاطب راهی برای کسب درآمد است و پکهای خود را به قیمتهای مختلف در دسترس بقیه قرار میدهد و مخاطب هم معمولا به دنبال راهی کوتاه و زود بازده برای موفقیت و رهایی از مشکلات خود است که میتواند فشار اقتصادی باشد. پس فرد به این نوع روانشناسی روی میآورد.
در مجموع اگر به مشکلات افراد چه درون خانواده و چه محیط بیرون نگاه کنیم، متوجه میشویم که وضعیت اقتصادی یکی از ضلعهای مهمی است که فرد را کنترل میکند.
*روانشناس و استاد دانشگاه