اعتماد به نفس کشی کتابهای کمکدرسی
تزریق حس ناتوانی در بچهها توسط ناشران سیاه
«انتشارات سیاه» اصطلاحیست که یکی از آموزگاران مقطع دبستان برای متولیان چاپ و توزیع این قبیل کتابها نام میبرد، ناشرانی که که انگار با هدف و نیتی خاص سعی در ضربه زدن به آموزش کودکان از همان سالهای ابتدایی تحصیل دارند و از آنجایی که عموما نظارتی بر روی چنین کتابهای آموزشی وجود ندارد به راحتی در کتابفروشیها توزیع میشوند و این ترویج عریان خشونت که توسط این ناشران چاپ میشود شامل بسیاری از کتابهای حوزه کودک است از کتاب داستان گرفته تا کتابهای کمک آموزشی.
در همین رابطه از معصومی مسول نظارت بر کتابهای درسی و انباردار کتاب آموزش و پرورش پرسیدم آیا روی این قبیل کتابها نظارتی وجود داره؟ اگر نه، چه جوری در کتابفروشیها توزیع میشوند؟
به گفتهی معصومی آموزش و پرورش استفاده از کتب کمک آموزشی در مدارس را ممنوع اعلام کرده و اگر ولی دانش آموزی از این کتابها استفاده میکند، نظر و سلیقه شخصی بوده و ارتباطی به اداره آموزش و پرورش ندارد.
آموزش و پرورش نظارت ندارد
مصطفا اسلامی آموزگار مقطع دبیرستان است. او در پاسخ به این سوال که اساسا چاپ چنین کتابهایی با هدف و نیت خاصی انجام میگیرد یا صرفا از روی کم دانشی و نبود نظارت میگوید:
آموزش و پرورش نظارتی بر محتوای کتب کمک درسی ندارد و این مسئولیت بر عهده وزارت ارشاد است که رسالتش با رسالت آموزشی زمین تا آسمان متفاوت است و بهتر است بگوییم که اصلا ربطی ندارد!!!
به گفتهی او چند سالیست در مدارس به دلیل سیاستهای نامشخص سمَت مشاور که وظیفه هدایت تحصیلی را داشتند، حذف شده و در حال حاضر به امور اداری و کاغذ بازی میپردازند: «شاید عجیب باشد ولی این واقعیت را باید عرض کنم که تا سال ۱۴۰۰ کارگروه بررسی کتب تولید شده نداشتیم.»
اسلامی به این نکته اشاره میکند که طبق قانون استفاده از کتب کمک آموزشی در مدارس ابتدایی ممنوع است ولی به دلیل حساسیت بیجای والدین و کم دانشی بعضی معلمین و مدیرانِ مدارس غیر دولتی(که گاه هیچ تجربه آموزشی نداشتند و به فرض گاوداری داشته سابقا ولی به دلیل تمکن مالی مجوز تاسیس مدرسه اخذ کردند) دانشآموزان مجبور به تهیه کتب کمک آموزشی میشوند.
به نظر اسلامی این امر سبب میشود که قسمت اعظم آموزش به خانه و خانواده منتقل بشود و روابط عاطفی به کمترین میزان خودش برسد و گاه تنشهایی بین اعضای خونواده به همین دلیل رخ بدهد. در حالی که مسئولیتِ آموزش به عهده مدرسه هست و رسالت خانواده چیز دیگریست.
او گاه دیده که نمایندگان انتشارات میروند شهرهای مختلف و با مدارس قرارداد فروش کتاب با تخفیفات ۵۰ درصدی میبندند: «شما فرض کن مدرسه ای ۳۰۰ دانشآموز داشته باشد و به هر دانشآموز حداقل ۳ تا کتاب کمک درسی بفروشد. میشود ۹۰۰ تا کتاب. ۹۰۰ تا ۴۰ هزار تومان سود هم فرض کنیم چیزی حدود ۳۶ میلیون. و در طرف دیگر مدارس برای کار با این کتابها فوق برنامه میگذارند و در قالب همین فوق برنامهها وجه اخذ میکنند از خانوادهها.
درحالی که به گفتهی این آموزگار، اقتضائات دانشآموزان دبستانی شنیده شدن آنهاست و پاسخ به پرسشهاشان ... در حالی که فشار سنگین آموزشی این نیاز آنان را سرکوب میکند و به جای تربیت یک فرد پرسشگر و مطالبه گر ، یک فرد منفعل بار میآورد که ان باید پاسخگوی والدین و مدرسه باشد.
وی تاکید دارد که کتب کمک درسی و فشار آموزشی صرفا جنبه هوش شناختی را تحت تاثیر قرار میدهد در حالی که فرصت رشد هوش کلامی - هوش منطقی - هوش موسیقیایی و خصوصا هوش بدنی و هوش طبیعت گرایی به کل از بچه دریغ شده و در آینده فردی آسیب پذیر و پوچ خواهیم داشت... فردی که از مهارتهای یَدی و بدنی محروم شده و به طبع از بسیاری از مشاغل جامعه که نیاز به مهارتهای بدنی دارند، محروم میشود: «بزرگترین آسیب هم که گرفتن خلاقیت و توانمندی فرد است.
این فرد ممکن است از نظر تحصیلی موفقیتهایی کسب کند ولی آیا این فرد را افراد جامعه و همسر آینده و حتی خود والدین میتوانند به دلیل ضعف شخصیتی تحمل کنند؟»
از او میپرسم کتابهای کمک آموزشی انتخاب والدین است برای بچهها یا به توصیه معلمها از کتابفروشی تهیه میکنند؟
چرا آموزگاران در این زمینه برای دانشآموزان و والدین آگاهیرسانی و شفافسازی نمی کنند تا والدین در جریان قرار بگیرند؟ اساسا ضرر کتاب کمک آموزشی با وجود چنین کتبی در کتابفروشیها برای دانشآموز بیشتر هست، آیا اصلا کمکآموزشی جزو واجبات تحصیل است؟
اسلامی پاسخ میدهد که علت استفاده از کتب آموزشی میتواند اولا تعدد ناشران بخاطر سودهای میلیاردی و رقابت آنها برای فروش انتشاراتشان باشد.وقتی رقابت برای فروش در این بازار پر سود شکل میگیرد، هزینه تبلیغات و رنگی کردن کتابها بر هزینه گذاشتن بر روی محتوا پیشی میگیرد.
دوم ضعف سیستم آموزشی هست که این احساس را به وجود میآورد که آموختههای کتب درسی ناقص است و برای تکمیل آموخته ها باید سراغ کتب کمک آموزشی رفت.
سوم ناآگاهی مدارس و والدین که قبلا اشاره شد گرچه برخی کتابهای کمک آموزشی میتوانند مفید باشند اگر درست انتخاب شوند و درست استفاده شوند و از گرافیک خوب و شکل های عینی برخوردار باشند و محتوای سنگین و قدیمی نداشته باشند. محتوای خارج از چهارچوب کتب درسی نداشته باشند که به شدت باعث سردرگمی و دلهره بچه میشود.
حس ناتوانی در بزرگسالی هم با افراد میماند
اما دلهرهی بچهها که ناشی از احساس عقب ماندن است در آینده آنان را با چه چالشهایی روبرو خواهد کرد؟
کتاب کمکآموزشی و تاکید روی تستزنی چگونه روان دانشآموز را به هم میریزد و آیندهاش را تحت تاثیر قرار میدهد؟
برای ردگیری آثار مخرب این کتابها بر روی کودکان و نوجوانان به سراغ لاله شریف روانشناس کودک و نوجوان میروم و از او میپرسم خواندن این قبیل کتابها و چنین مطالبی چه مشکلات روحی و روانی را در بچهها به وجود میآورد؟
به گفتهی شریف؛ اکثر مشکلات اضطرابی به احساس ناامنی برمیگردد. اضطراب مهم است چون مقدمهی بروز باقی مشکلات روانی میشود. مشکلاتی که میتواند ریشه در کودکی افراد داشته باشد.
در مدرسه بچهها یا به توانمندیشان باور میکنند و یا نه. یا به احساس کفایت میرسند و یا به عدم کفایت حالا در هر حیطهای. نیاز است که بچه حس کند که من به اندازه کافی خوب هستم. کتابهای کمکدرسی به خاطر اهداف درآمدی و تبلیغاتی شان ،در نوجوانان انتظار بیش از حد از خودش ایجاد میکنند و این در نوجوان که نیاز جدی به باور کردن تواناییهای خودش دارد، با این کتابها به عدم کفایت خودش باور میکند.
مهمترین مساله نوجوانی هویتیابی است. بچه ها در رابطه با دیگران و علاقههاشان خودشان را تعریف می کنند. چالشهای رویاروی این بچهها باید بیش از حد توانایی این سن نباشد. چالش بهینه که نه آسان باشد و نه آنقدر سخت که توانمند نبودن را تزریق کند و برای همیشه با آنها بماند.
زمان طلایی در دوران رشد داریم. برای همیشه همراه فرد میماند. شش تا یازده و دوازده سال اگر حس کفایت دست ندهد، حس جایگزینش احساس بیکفایتی است که تا بزرگسالی با فرد میماند و برایش در زندکی خانوادگی و پیشرفت شغلی و تحصلیی و... مشکل میتراشد. والدین و مدارس در ایجاد یا از بین بردن این احساس کفایت نقش دارند. ضروریست بچه حس کند از پسش برمیآید در روابط اجتماعی، تحصیل و... .
کتاب کمک آموزشی به دلایل بازاری بودن دنبال القا نابلد بودن به بچههاست.
۱۱ تا ۱۸ سالگی زمان طلایی هویت یابی است. در این باره مدرسه و جامعه چی دارد به آنها میدهد؟ نمیتوانی خوب تست بزنی، کفایت نداری. لایق نیستی. این احساس خوب توانمند بودن و اعتماد به نفس را از نوجوان میگیرد.