زیرساختی که به همت شهرداری و شرکت گهرزمین ایجاد شد؛       
فرصتی که اداره میراث فرهنگی سیرجان سوزاند
نوروز امسال نیز مانند سال گذشته در گذر گلیم یعنی همان خیابان میان شهربازی قدیم و پارک مسافر، غرفه‌هایی برای بازدید مسافران و گردشگران بهار برپا شد.
جایی که مقرر بود مانند دیگر شهرها محلی برای به نمایش گذاشتن صنایع دستی سنتی شهر، سوغات‌ها و خوراکی‌های محلی، معرفی اماکن گردشگری و طبیعی شهر باشد اما در عمل تبدیل به بازارچه‌ای شبیه آنچه در جمعه‌بازارها می‌بینیم شده بود.
با اینکه هزینه‌ی ایجاد و نصب غرفه‌ها را شهرداری سیرجان و شرکت گهرزمین به بهترین نحوی متقبل شده بودند و در عمل اجرا کرده بودند اما وظیفه‌ی خطیر در اختیار گذاشتن فضاها برای هنرمندان و صنعتگران و کسبه سیرجان بر عهده‌ی اداره میراث فرهنگی سیرجان بود ولی تو گویی نبود.
حتا تغییر رییس غیربومی این اداره و جانشینی رییس غیربومی دیگر هم نتوانسته اداره میراث فرهنگی سیرجان را از انفعال خودخواسته به درآورد.
با اینکه جعفری جای خود را به کارآمد داده اما در این اداره همچنان بر لولایی بی‌روق و گوشخراش می‌چرخد!
سیرجان هنرمندان زیادی در عرصه‌های مسگری، کار با شیشه، سفال، چوب و منبت و معرق، چرم، پته‌دوزی، قالی سه‌کله،گلیم و کیف‌گلیم و... دارد. ولی هیچ کدام از این‌ها دعوت نشده بودند تا در این نمایشگاه به عنوان فرصتی طلایی شهر ما را معرفی کنند و در کنارش اقتصاد هنرشان هم در این بازار موقتی نوروزی نفعی ببرد.
حتا گلیم‌بافان نیز برای عرضه‌ی گلیم‌ حضور نداشتند و غرفه گلیم فقط منقش به یک دار گلیم برای عکاسی بود!
دیگر غرفه‌های خورد و ‌خوراک فروشی نیز می‌توانست بیشتر در اختیار غرفه‌های قوتو، عرقیجات سنتی، مسقطی، کلنون، اوماچ و معرفی غذاهای سنتی باشد اما در عمل نه، از این خبرها نبود و به جایش تا دل‌تان بخواهد لواشک شمالی می‌فروختند و لباس بی کیفیت و کیف‌های چینی که نه تنها ربطی به سیرجان نداشتند حتا صنایع دستی نیز به حساب نمی‌آیند مگر اینکه لباس‌ را با ارفاق به عنوان صنایع دستمالی شده نمره قبولی بدهیم!
اداره کل میراث فرهنگی کرمان سیرجان را جدی نمی گیرد
آشکار نیست چرا در شهری با این همه ظرفیت، اداره میراث فرهنگی این قدر کم‌لطفی و کم‌کاری می‌کند و چرا اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کرمان قصد ندارد سیرجان را جدی بگیرد و دست کم با انتخاب یک مدیر متخصص و دلسوز و بومی برای اداره میراث فرهنگی سیرجان موافقت کند و در این راه سنگ‌اندازی و کارشکنی نکند.
فرصت‌های خوب و زمان طلایی سیرجان برای رسیدگی به میراث ملموس و ناملموس گذشتگان و احیای آن در جهت بهره بردن از این مزیت‌ها روزی تمام می‌شود.
در مسابقه‌ای که برای ثبت ملی و جهانی هر داشته‌ای فرهنگی در دنیای امروز رقم خورده است، فرصت‌های سیرجان برای نگهداشت میراث ناملموسش  تا ابد باقی نخواهد ماند و چه بسا همین عنوان شهر جهانی گلیم را نیز دو روز  از ما دریغ بورزند.
فرصت نگهداری و مرمت آثار تاریخی نیز که همیشه وجود ندارد. همین منبر سنگی شاید روزی بر اثر تخریب‌های طبیعی و انسانی نیست و نابود شود اگر نجنبیم‌ باقی آثار نیز همین طور.
بنابراین کاش مسئولان عالی‌رتبه‌ی شهرستان از فرماندار گرفته تا نماینده شهر، زودتر برای سر و سامان یافتن اداره میراث فرهنگی در سیرجان فکری بردارند. این چه طرز کار کردن است که در اداره روزمرگی کنی که بودجه نیست در حالی که بسیاری از کارها در حیطه‌ی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تنها با پیگیری و جذب حمایت بخش خصوصی و خیران و شرکت‌های معدنی قابل انجام است.
همین گهرزمین مگر پای کار تامین بودجه مرمت بادگیر چپقی نیامد تا آنجا بهسازی شود و دیگر خوابگاه معتادان نباشد؟ اداره میراث فرهنگی آن قدر مته به خشخاش بالا و پایین بودجه یک میلیاردی گذاشت که آخر سر کار به انجام نرسید و نوروز امسال هم شرایط بادگیر مثل سال گذشته بود.
در دیگر بخش‌ها هم اوضاع به همین خرابی‌ست.
کسبه بازار قدیم سیرجان خود حاضرند با هزینه‌ی خود حجره‌شان را مرمت کنند. فقط یک طرح هم‌شکل می‌خواهند و یک ناظر کار از طرف میراث فرهنگی که به جای کارشکنی همکاری کند.
یا رستوران‌دار در سیرجان بوده که تا آرزو داشته هزینه‌ی مرمت یکی از کاروانسراهای بین راهی را بدهد فقط به شرط اینکه ۱۵ سال مجوز اقامت در محل و رستوران‌داری داشته باشد ولی کسی در اداره میراث با او همکاری نکرده است!
این‌ها دردهای این شهر است که سکه‌های ضرب قلعه‌سنگ قدیم سیرجان از کلکسیون‌های اروپایی سر در بیاورد و آن وقت در خود سیرجان به عنوان شهری که در قدیم کارگاه ضرب سکه‌ داشته، یک موزه‌ی سکه نباشد!
خلاصه آنکه مشت نمونه‌ی خروار است. خیابان گلیم در نوروز امسال طوری مدیرت شد، مدیریت که نه، به حال خود رها شده بود که مشخص می‌کند در این سال‌ها که در سیرجان اداره میراث راه افتاده، در عمل کاری نشده است جز دست روی دست گذاشتن و فرصت سوختن. افسوس.