به غذاهای کنسروی و فستفودی نه بگوییم،
قاتق نان نه، قاتل جان!
یادم نمیرود همین چند سال پیش بود که برنامهی زرد و دورهمیِ «ببین تی وی» در شبکهی منوتو داشت آموزش آشپزی یک غذای محلی در شبکه استانی کرمان را دستمایهی ریشخند قرار میداد! دقیق یادم نمیآید آن غذا چه بود، به گمانم قاتق بنه یا قاتق آبگرمو بود اما هموطنان سابق خودمان طوری به ریش مردم محلی و غذای بومیشان خندیدند که تو میتوانستی نوعی از خودبیگانگی و به تعبیر آل احمد غربزدگی را در عمق خندههایشان ببینی!
برخی رسانهها در تحقیر و تمسخر فرهنگ و سنتهای ایرانی طوری یکهتازی میکنند که جوان خام ایرانی گمان میکند که گویی کشورهای مظهر مدرنیته خود سنت بد و خوب فرهنگی ندارند و تنها ایران است که در برابر هرچیز مدرن مقاومت کرده و این میان فرهنگ غذایی هم یکی از هزاران سنتیست که به چشم زشت انگاری به آن نگریسته میشود.
درست مانند وقتی که در همین شبکه منوتو گرهزدن بند توسط مردم به درخت سرو در ایران مظهر خرافه است و قفل زدن عشاق اروپایی به پل و انداختن کلید آن در رودخانه به نیت وصال مادامالعمر، حرکتی زیبا و قشنگ است! درحالی که ماهیت این دوتا هم یکی است.
همین خودتحقیری و شیفتگی به هرچه که در غرب است و بدگویی و بدبینی به هرچه در کشور خود ماست موجب شده در فرهنگ غذاییمان هم راهی را برویم که کاملاً اشتباه است. تا به قول حافظ آنچه که خود داریم ز بیگانه تمانا بداریم!
هنر آشپزی در ایران بسیار دیرپاست و به تعبیر کریستین سن ایران شناس دانمارکی، ایران یکی از کشورهاییست که در آن فن آشپزی و پخت و پز انواع خوراکیهای خوشمزه در آن به صورت جدی از دوران باستان تاکنون تداوم یافته است و از میان کشورهای غربی تنها شاید بتوان ایتالیای بازمانده از امپراتوری قدیم رم را با آن مقایسه کرد. به عینه هم در بسیاری از فیلمهای آن طرف آبی دیدهایم که هنگام صرف شام و نهار جز هویج پخته و سیب زمینی آب پز و کلم و کاهو و کمی نان و شراب چیزی سر سفرهشان نیست. سفرهای که اگرچه از نظر ارزش غذایی بد نباشد اما در آن توجهی به مزه نشده است. اهمیت دادن به مزه و ذائقه در کنار ارزش غذایی، هنر آشپزی ایران از گذشته تا کنون بوده است.
این درحالی است که در غذاهای فستفودی رایج شده در کشوهرای توسعه یافته و جهانی و همهگیر شده نیز ارزش غذایی قربانی مزه و عجله و شتاب زندگی شده است.
اما در مقابل نگاهی به غذاهای ایرانی بکنید. از ساده تا پیچیده و از عادی تا اشرافی همگی بر اساس یک اصول و مبادی آدابی و به طور کاملا حساب شده تهیه میشوند.
غذاهایی خوشمزه و کاملا متنوع از لحاظ خاصیت و مذاق که مثل انواع آش و اُماچ و خورشتها یا مثل آبگوشت و قرمهسبزی و کوفت تبریزی که در آن به طور کامل انواع نیازهای بدن در نظر گرفته شده است و یا اگر مانند انواع قاتق همه جانبه نیست، در کنار باقی کوفتهها و کوکوها و غذاها و سبزیها در برنامه هفتگی ایرانیان تکمیل کننده نیازهای بدن به همهی مواد کربوهیدرات و پروتئین و ویتامین و خاصیتهاست.
اما ما در دوران جدید به مرور همهی آن غذاها را کنار گذاشتیم و به سراغ فست فودهای وارداتی غربی رفتیم. غذاهایی که خیلی زود آماده میشوند و اگرچه با شتاب زندگی امروز سازگارتر هستند اما در عین حال سلامت بدن را به خطر میاندازند. از مضراتشان برای چاقی گرفته تا ایجاد کبد چرب و...
در ابتدا با وجود باز شدن فستفودیها همچنان غذاهای سنتی ایرانی هم به طور خانگی پخته و توسط خانوادههای ایرانی مصرف میشد اما به تازگی و تحت تاثیر رسانهها در خانوادهها، حرف زدن از غذاهایی مثل اشکنه و کشک بادمجان و دیزی، بیکلاس جلوه میکند و خانوادهها پیش از بیش به سمت غذاهای آماده رفتهاند. حتا کار تا جایی بیخ پیدا کرده که انواع خورشتهای ایرانی را نیز برخی کارخانهها تهیه کرده و به طور کنسروی میفروشند که اگرچه شاید جوابگوی احساس نیاز جامعه در بازگشت به سنتها باشد اما از نظر ارزش غذایی فرق چندانی با فست فودیها ندارد و حتا به خاطر وجود مواد نگهدارنده در کنسروها و محصولات خوراکی کارخانهای که سرطانزاست، گرایش به مصرف این دست خوراکیهای بستهبندی شده اشتباه دیگریست که از سر سهل انگاری و تنبلی در خانوادهها رایج شده است بدون توجه به اینکه این دسته از مواد خوراکی قرار نیست فقط قاتق نانشان باشند و قاتل سلامتی و جانشان هم هستند.
شاید شتاب زندگی و مشغلهی زیاد والدین در کنار تبلیغات رسانهای در تغییر فرهنگ غذایی ما تاثیرگذار بوده و کاریاش هم به ظاهر نمیتوان کرد ولی دست کم خانوادهها میتوانند برای تندرستی خود و فرزندانشان در روزهای تعطیلی و گذران اوقات فراغت به آشپزی و پخت و پز انواع غذاهای ایرانی به دیدهی تفریح نگاه کنند و بگذارند فرزندانشان نیز مثل کودکی خودشان هر هفته یکی از خوراکهای ایرانی را تجربه کنند.