نمادهای بی‌برنامگی در شهرسازی شهر ما
چـال‌اسکنـدرون‌هـای سیـرجـان

با اینکه سیرجان به طور اسمی طرح تفصیلی شهری دارد اما در عمل و در این یک دهه‌ی گذشته عملکرد و کارنامه‌ی شهرداران و شوراهای مختلف شهر به طوری تکرو بوده و در امتداد یک نقشه‌ی راه قرار نداشته که می‌توان این نبود برنامه‌ریزی کلان و بلند مدت را به عینه در نوع اجرا و مسکوت ماندن بسیاری از پروژه‌های شهری ردیابی کرد. به هرحال سیرجان جزیره نیست و نداشتن چشم انداز بلندمدت اگرچه مشکل کشوری و کلی امروز ایران برای رسیدن به مدل و نسخه توسعه‌ی بومی خاص خود این کشور تاریخی با تمدن چندهزارساله‌اش است اما این مشکل برای سیرجان تا بدانجایی بغرنج شده که حتا به طور اسمی هم هیچ کدام از فرمانداران سابق تا کنون یک بار نشده شورا و شهرداری را برای تهیه و تنظیم یک سند چشم انداز 20 ساله، دور خود جمع کنند.
همین موضوع موجب شده که هرمدیری از دریچه‌ی نگاه خود راهی را برود و میلیاردی برای برخی پروژه‌ها - که ضروری پنداشته - از بیت‌المال هزینه کند اما خیلی زود با برکناری او و روی کار آمدن مدیری دیگر، پروژه‌های مدیر قبلی متوقف شود و مسکوت بماند و سپس مدیر جدید برطبق سلیقه و علایق خودش چیزهای دیگری را ضروری ببیند و بودجه‌ها را به سمت و سوی دیگری ببرد.
همین موضوع نشان می‌دهد که نه تنها سیرجان برای مدل توسعه‌ی خود نیاز به سند چشم انداز دارد که حتا نشان می‌دهد که تنظیم چنین سندی هم با هرگونه اعمال سلیقه اخته و بی‌خاصیت می‌شود و برای عملی بودن نسخه‌ی آن نیاز به تیم مجربی از انواع کارشناس شهرسازی و معماری و مهندسی و محیط زیست و... دارد که برای سیرجان با توجه به اقلیم و تاریخ و موقعیت اقتصادی و ترانزیتی و معدنی امروزش  یک سند چشم اندازه خاص سیرجان بنویسند که بومی شهر ما باشد.
در زیر مشتی نمونه‌ی خروار کارهای بدون برنامه و سلیقه‌ای را مثال می‌آوریم:
 فاجعه چهارراه مکی‌آباد
درحالی که در شهرسازی امروزی ثابت شده که رفتن به مسیر شهرهای خودرو محور به جای شهرهای انسان‌محور و پیاده‌محور، راه به شدت اشتباهی بوده است و در هر محله از شهرهای بزرگی مثل تهران که زیرگذر-روگذری ایجاد شده در آن منطقه محله از بین رفته و ارتباط اجتماعی میان همشهریان را قطع کرده است اما متاسفانه این نسخه‌ی قدیمی از شهرسازی و این نگاه سنتی در سیرجان توسط برخی مدیران دنبال شده، هرچند در بیشتر جاها خوشبختانه یا بدبختانه به شکست منجر شده است.
یک نمونه از همین اشتباه فاجعه‌ی مدیریتی در چهارراه مکی‌آباد است. در زمان یکی از شهرداران اسبق پروژه‌ی زیرگذر صنعت در این تقاطع به تقلید از کلانشهرها کلید خورد بدون آنکه حتا پیش از آغاز عملیات دست کم با مالکان خانه‌های مجاور  که در این طرح قرار می‌گرفتند  مذاکرات لازم صورت بگیرد و کار خرید املاک قطعی شود. موضوعی که موجب شد حتا شهرداران بعدی با واسطه‌ی فرماندار و دادستان وقت هم نتوانستند با مالکان کنار بیایند و در نهایت میلیاردها هزینه از جیب مردم به شکل آهن و میلگرد رفت زیر خروارها خاک تا چهارراه به شکل سابق خود برگردد. اما جالب آنکه همچنان مشکل به قوت خودش باقی است و رفت و آمد پیاده و سواره در این تقاطع به مشکل برخورده و تاکنون چندین بار یا تعریض و گشوده شده یا مسدود گشته. اما یا منجر به سانحه می‌گردد و یا ترافیک ایجاد می‌کند و مثل استخوان در گلو نه بالا می آید و نه پایین می‌رود!
درحالی که نگاه درست برای حل مشکل این چهارراه و در کل بلوار شاهد این بود که به جای پیگیری سلیقه‌ای چنین پروژه‌هایی، برنامه بلندمدت همه‌ی مدیران سابق و فعلی حول محور جا به جا کردن کمربندی از این نقطه‌ی وسط شهری باشد و نه ایجاد زیرگذر و روگذر.
تجاوز به حریم محوطه یخدان‌های تاریخی
چند روز پیش هفته نامه‌ی نسیم امید با اشاره به تاریخ ماوقع اتفاق افتاده در تقاطع مکی‌آباد، رد ماجرا را گرفته و به یکی از شهرداران اسبق سیرجان رسیده بود و از این ماجرا به عنوان دسته گل داوودی یاد کرده بود. اما همین دسته گل داوودی در جریان تجاوز به حریم بصری یخدان‌های دوقولی سیرجان هم تکرار شده و به آب داده شده است!
دو یخدان تاریخی که شاهکار معماری و مهندسی آب در کویر ایران بوده‌اند و می‌شود درباره آن کتابی پیرامون جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی این پدیده نوشت و از آن‌ها به عنوان عالی‌ترین نوع همزیستی انسان رفاه‌طلب با طبیعت، بدون نیاز به تخریب طبیعت دانست. یخدان‌هایی که خود الگویی برای جهان امروزی هستند که برای رفاه بیشتر بشر فقط دارد آلاینگی تولید می‌کنند.
اما مسوولان شهر ما خیلی راحت این یخدان‌های افتخارآفرین را  پشت یک سازه‌ی بتونی جدید و بدقواره مخفی‌شان می‌کنند و تقصیرات آن را نه میراث فرهنگی که مجوز اعطا کرده گردن می‌گیرد و نه شورا و شهرداری وقت و نه کمیسیون ماده 5 کرمان که رای به این ستم آشکار در حق یخدان‌های سیرجان داده است!
این میان کوتاهی‌ئی که شهردار اسبق کرده این بوده که مصوب شورای وقت را برای خرید زمین واقع در پیشانی این دو یخدان و مشرف به خیابان، پشت گوش انداخته و آن را از مالک نخریده. پس آن شد که شد.
تجمع فرهنگسراها
شهر سیرجان از مشکلات بی‌شمار فرهنگی رنج می‌برد. مشکلات فرهنگی‌ئی که بسیاری‌شان ناشی از محرومیت و آموزش ندیدن شهروندان در دوران مناسب کودکی و نوجوانی و جوانی بوده است. مشکلات فرهنگی ما زیادند و اشاره به همه‌شان در این مجال کوتاه نمی‌گنجد اما پررنگ‌ترینش رانندگی و اصرار بر مستی و رانندگی و دور دور کردن است تا الکی دعواگیری‌ها و سلاح سرد به همراه داشتن‌ها که چه بسیار فجایع غمناکی به بار آورده است. بخواهیم مشکل را ریشه‌ای حل کنیم باید در اکثر محله‌های محروم شهر و حتا شهرهای اقماری شهرستان‌مان، امکانات فرهنگی از قبیل کتابخانه عمومی و آموزشگاه هنری و فنی و انواع فرهنگسراها و ورزشگاه‌ها و اماکن تفریحی سالم را ایجاد کنیم. اما آیا چنین کاری کرده‌ایم؟ نه تنها نکرده‌ایم که به صورت یک طور طنز کمدی خنده‌دار آمده‌ایم در مجاورت فرهنگسرای شورای شهر در مکان فعلی، چهار-پنج تا ساختمان جدید با کاربری‌های فرهنگی مشابه پیش‌بینی‌کرده‌ایم که برخی‌شان درحال ساخت و برخی‌شان در دستور کار قرار دارند! از فرهنگسرای شورای شهر تا کتابخانه طاهره صفارزاده و زمینی که قرار است هنرکده مرحوم جهانبخش صادقی آنجا ایجاد شود، بیایید جلو تا ساختمانی که مجاور میدان بهشت است و متعلق به شهرداری. راستی این تعداد در یک نقطه و درست چسبیده به هم کار عاقلانه‌ای‌ست؟ آیا نیاز نبود همین هزینه‌ها را توزیع برابر کنیم و ساختمان‌های با کاربری فرهنگی و هنری و آموزشی را در سطح شهر بگسترانیم؟ الله‌اعلم.
روی دست ماندن باغ ایرانی
درخت‌های سرو کاج بی‌شمار در مجاورت بهشت زهرای قدیم، محل آماده و مناسبی بوده و هست برای ایجاد بوستانی گردشی باکیفیتی که تفریگاه خانواده‌ها بشود و از این منظر سیرجان را که با کمبود امکانات تفریحی روبروست، تقویت کند. این اتفاق در زمان یکی از شهرداران سابق افتاد و پیگیری ایجاد باغ ایرانی در این محل آغاز شد. محلی که سابق بر این پناهگاهی برای معتادان متجاهر بوده و هنوز هم هست.
اما کار که علمی و اصولی پیگیری نشود از ابتدا خشت کجی گذاشته می‌شود که دیوار را تا ثریا کج بالا می‌برد!
شهردار اسبق و معاونان و مشاورانش برای آغاز این پروژه حتا یک سری با باغ‌های ایرانی تاریخی مثل باغ شازده ماهان و باغ فین کاشان نرفتند اما آیا به طور اتفاقی با خانواده‌شان هم نرفته بودند که ببینند؟
هرچه بود در ابتدای کار مصالحی برای باغی که نام ایرانی را یدک می‌کشید تهیه شد که هیچ تناسبی با مفهوم معماری ایرانی و باغ ایرانی نداشت. آخر باربیکیوی سیمانی و کفپوش سنگی چه دخلی به باغ ایرانی می‌توانند داشته باشند؟ یعنی یک مشاور ساده‌ی معماری در شهرداری وقت نبوده که این چیزها را به دکترای جامعه‌شناسی مملکت گوشزد کند؟ اینکه بگوید سنگفرش‌ها بهتر است از جنس آجر باشند که هم به هویت باغ ایرانی نزدیک‌تر است و هم مانند سنگ در کویر دچار شوک اختلاف دمای یکباره‌ی شب و روز نمی‌شود و از بدنه‌ی کلی سیمانکاری جدا نمی‌گردد.
حالا کسی نگفته و کارشناس دلسوزی گوشزد نکرده دیگر چرا  مصالحی که سابق بر این برای باغ ایرانی خریده شده بود، چنین کیفیت نازلی داشتند؟
خیلی زود و به مجرد آنکه شهردار اسبق جای خودش را به شهردار سابق داد، اجرای پروژه‌ی باغ ایرانی متوقف شد و مصالحی که با کلی هزینه خریده و کار شده بودند هم توسط عوامل انسانی و معتادان شبگرد تخریب شدند و یا به خاطر گذشت زمان و عامل طبیعی به فرسودگی رسیدند. شورای وقت هم شهردار سابق را به طرح سوال نکشاند که چرا پروژه‌ی نصفه و نیمه را متوقف کرده است و پول بیت‌المال را هدر داده است؟
چناچه امروز اگر به محوطه‌ی رها شده‌ی باغ ایرانی سرکی بکشید، کلی سنگ شکسته و کنده شده آنجا می‌بینید!
جالب آنکه از پس این ماجرا و با اینکه چندین بار پای شرکتی معدنی هم به این پروژه باز شده و با وجود رفتن و آمدن چندین شهردار هنوز این پروژه روی هوا مانده و تکمیل نمی‌شود! فقط هربار وعده‌ای داده می‌شود و فراموش می‌شود یا پیگیری عملی نمی‌شود. اگرچه شهردار کنونی در پیگیری این امور تاکنون از خود عزم جزمی نشان داده و ثابت کرده دنبال کارهای زیربنایی‌ست. امید که برای این مشکلات نیز دست کم ریل‌گذاری کند تا بعد او آیندگان روی همان ریل  - که در جهت درستی قرار گرفته-  بروند.