چرا در سیرجان باران نمی‌بارد به زبان آدمیزاد؛
الهی برف و بارونت بگیره
 بهار زودرس درختان در زمستان
ابرها می‌آیند و بدون بارش با باد می‌روند و حسرت نباریدن‌شان بر دل سیرجانی‌ها می‌ماند. بیابان تشنه است و خبری از سرسبزی گیاهان خودروی آن در نوروز نخواهد بود درحالی که به خاطر گرمی هوا از حالا خیلی از درخت‌ها دارند شکوفه می‌کنند! اما سابق بر این اگر هوای زمستان هم گرم می‌گرفت گاهی فقط بادام‌ها در نیمه‌ دوم بهمن شکوفه می‌زدند. چرا باران نمی‌بارد؟ اگر ابری نبود، دلیل دیگری برای باران باریدن می‌شد جست و یافت اما وقتی ابرها می‌آیند و نمی‌بارند جز این است که نمی‌توانند به فعلیت برسند؟ جز این چه دلیلی دارد؟ نیازی نیست شیمی را در حد تخصصی خوانده باشی که دلیلش را بفهمی. در حد دبیرستان هم دانشکی داشته باشی می‌فهمی که ابر چیزی جز بخار آب نیست که به دلیل سبک بودن در هوا معلق شده و برای به زمین رسیدن نیاز به سرما دارد. سرمایی که دمای H2O را به نقطه‌ای برساند که تبدیل به آب مایع (باران) یا یخ جامد (برف و تگرگ) شود.

وقتی چنین اتفاقی نمی‌افتد به این معنی‌ست که هوا آنچنان که باید سرد نشده تا ابر تغییر شکل دهد.
چرا زمین گرم‌تر شده؟
چرا زمستان‌ها دیگر مثل گذشته سرد نیست؟ می‌گویند تغییر اقلیم. این تغییر اقلیم جهانی‌ست و به خاطر حجم زیاد گازهای کربن ناشی از سوخت‌های فسیلی بوده که بشر سال‌هاست دارد به هوا می‌فرستد و محل زندگی خودش را با دست خودش نابود می‌کند.
جالب آنکه همه‌ی جهان هم دست روی دست گذاشته‌اند که یکی بیاید و منجی بشود در این باره کاری کند. درحالی که همه حتا می‌توانند با کارهای کوچک نقشی در اصلاح امر داشته باشند. چگونه؟ با مسوولیت‌پذیری و ربط ندادنِ گوزن به شقیقه و تن ندادن به بازی کی بود کی بود من نبودم. درحالی که همه‌ی ما بوده‌ایم. همه‌ی ما به سهم و اندازه‌ای که زورمان رسیده در تخریب چرخه‌ی حیات زمین کوشیده و نقش مخرب خود را داشته‌ایم. از شهروندی که روزها خانه‌اش را پرده می‌زند تا نور خورشید داخل نیاید اما چراغ روشن می‌کند در این آلودگی سهم دارند تا کارخانه‌های بزرگ معدنی و صنعتی که دارند دود می‌کنند. از آدمی که با خودروی فسیلی حتا تا در دهن هایپرمارکت سرکوچه هم می‌خواهد براند و حاضر به دو قدم پیاده‌روی یا دوچرخه‌سورای نیست درحالی که برای تندرستی نیز مفید است تا دولت‌های جهان که در این میانه حتا حاضر نیستند انرژی‌های پاکی مثل خورشید را جایگزین سوخت‌های فسیلی نیروگاه‌های‌شان بکنند و سرمایه‌دارانی که حاضر به نصب کاتالیزور در دودکش کارخانه‌های‌شان نیستند.
نقش سیرجان و سیرجانی برای حفظ زیست بوم
در همین سیرجان همه فقط بلدیم نق بزنیم. مسوولیت اجتماعی به عهده نمی‌گیریم و اصلاٌ به آن قائل نیستیم! اعتراض هم کنیم که همسایه چرا در این بی آبی آسفالت کوچه را می‌شویی، خب جارو بزن، فحش می‌شنویم که این همه آب دارد در کشاورزی هدر می‌رود، چرا گیر می‌دهید به من!؟ اما مشکل اینجاست که همه همین را می‌گویند. بروی سراغ کشاورز می‌گوید چرا من موتورپمپ را خاموش کنم و برای استفاده از روش های نوین آبیاری هزینه کنم، معدن دارد این قدر آب می‌برد؟ سراغ بخش معدن بروی که چرا دنبال ایجاد سیستم فولاد خشک نمی‌روند که کمتر آب بخواهند، آن‌ها هم هم توپ را می‌اندازند به زمین آبخور بخش کشاورزی و چاه‌های بی حساب و کتابی که در این چهار دهه مجوز گرفته‌اندً!
خب عزیزان من و شمای شهروند معمولی برای یک منفعت کوتاه‌مدت و راحت‌طلبی خودمان حاضر نیستیم با شیلنگ آب، حیاط و کوچه‌مان را نشوییم تا تابستان تامین آب شرب خانه‌ی خودمان به مشکل برنخورد و آن وقت توقع داریم پسته‌داری که خانواده‌اش را هم برای زندگی فرستاده ترکیه یا کانادا و خطری تهدیدش نمی‌کند، جوش آب زیرزمینی ما را بزند و از سود کلان پولش صرفه نظر کند!؟
یا وقتی خانه‌ات را با پرده‌های آنچنانی از نور خورشید رایگان و مفید محروم میکنی اما درجه بخاری را تا ته زیاد کردی و چراغ برق را هم روشن می‌کنی، به سهم خودت در باران نیامدن نقش داری. چرا که داری هوا را آلوده‌تر می‌کنی. تو نمی‌توانی طلبکار کارخانه‌ها باشی. تو هم به سهم خودت در این آلودگی نقش داری فقط زورت کمتر است. زورت می‌رسید بیشتر دود هوا می‌کردی. برای یک چراغ برق که در روز روشن کردی دارد در نیروگاهی بیرون از شهر دود هوا می‌شود.
 مسوولان شهر ما هم که این قدر کوته فکر بوده اند تا در زمینی به این درندشتی در اطراف کوه تنبور به جای نیروگاه بادی و خورشیدی ایجاد کردن، رفته اند سمت سهل‌ترین کار ممکن یعنی نیروگاه سیکل ترکیبی آن هم روی زون آب!
بله. همه‌ی ما مقصریم. از ما شهروندان که حتا برای سواری هم خودروی برقی و موتور برقی را گزینه‌ی خرید خوبی نمی‌دانیم تا مسوولانی که انواع خودرو و موتور چینی را وارد یا مونتاژ می‌کنند، برای سود بیشتر اما حاضر نیستند طرح جوان نخبه‌ا‌ی در دانشگاه صنعتی شریف را  جدی بگیرند که هم آلودگی سرطانزای هوای شهرهای ایران کم شود و هم جوان نخبه‌ای به جای مهاجرت بماند و به توسعه متوازن وطنش کمک کند.
همین سیرجان نیاز بازنگری جدی مدیریت مصرف آب دارد. اوضاع سیرجان بحرانی‌ست.  اما کسی شنیده که وزارت کشاروزی و وزارت نیرو یا دست کم ادارت‌شان در سیرجان جلسه‌ی هم‌اندیشی گذاشته باشند که مثلا جز خاموشی موقتی موتورهای آب، چه کار دیگری می‌شود برای ذخیره‌ی آب کرد؟ مثلا چقدر آب قنات‌های شهرستان در زمستان به هدر می‌رود. قنات را که نمی‌شود خاموش کرد اما چرا مسوولان سفره‌های نیمه دست خورده آب را در پایین دست قنات‌ها شناسایی نمی‌کنند تا دست کم با آب قنات‌ها در زمستان این سفره‌های ته کشیده را تغذیه کنند؟!
بازگشت به شیوه‌ی زیست سازگار با طبیعت، نسخه نجات جهان
تا قبل از دوران مدرن، در اکثر تمدن‌ها شیوه‌ی زندگی برمبنای همزیستی با طبیعت زمین بود. در همین ایران در یک خانه چندین نسل زندگی می‌کردند نه که بیست سالی یک بار برای خاطر دل کاسبان، مد عوض شود و از نو بکوبند و بسازند! آخر معماری را چه به مد؟ معماری باید اقلیم و بهبود فرهنگی را پیش چشم می‌داشت. چرا که برای ساخت یک خانه کلی آلودگی در طبیعت ایجاد شده. در قدیم اتاق آفتابگیر با پنجره‌های رنگین‌شان، زمستان‌نشین بود و اتاق پشت به سایه و بادیگری‌شان تابستان‌نشین. با کمترین مصرف انرژی دمای خانه‌شان رامطبوع نگه می‌داشتند. فرهنگ تصوف و عرفان سنتی ما توصیه‌ی به قناعت می‌کرد و اصراف را زیان‌بار می‌دانست که درست هم بود. اما با جهانی شدن فرهنگ مدرن غربی، رفته رفته تشویق بشر به مصرف بیشتر، تبدیل به ارزش شد! کار به جایی رسیده که در یکی از همین پیج‌های سیرجان، بازاری‌ای پیر ثروتمند را به خاطر رفت و آمد با دوچرخه‌ی 28 قدیمی‌اش مسخره می‌کنند! درحالی که چه اشکالی دارد مسیر کوتاه خانه تا بازار را با دوچرخه طی کند؟ ورزشی هم هست. دود کمتری هم تولید کردی. چرا فخرفروختن و ماشین شاسی‌بلند صدی هشت لیتر سوز را برای جا به جایی یک نفر حرکت دادن، تبدیل به ارزش شد؟ چه بر سر ما آمده؟  انگار بشر علیه خودش قیام کرده و به خاطر اینکه ثروت و رفاه کسب کند، یادش رفته نیاز اولیه‌ترش یعنی اکسیژن و آب است. خوشمزه آنکه نظام سرمایه‌داری جهانی برای راحت کردن خیال و وجدان عمومی جامعه‌ی بشری مرتب خبرهایی پیرامون تلاش برای کشف سیاره‌ای مناسب سکونت مثل زمین منتشر می‌کند. نگاه کالایی را ببیند به چه افراطی رسیده که به خاطر یک دستمال حاضر است قیصریه را به آتش بکشد!؟ نگاهی که گمان می‌کند هرچیزی کهنه شد را باید عوض کرد و نو خرید. زمین هم اگر کهنه شد، برای‌تان عوض می‌کنیم فقط علیه این سیستم خودخواهانه‌ی سرمایه‌داری نشورید! کسی نیست بگوید شما همین زمین نقد که هست را دو دستی بچسب که خراب نشود و از کف نرود، کشف یک بهشت قابل سکونت در سیاره‌ی دیگر پیشکش!