نگاهی به پدیده مهاجران از دغدغههای مُحق مردم تا بوی تعفن نژادپرستی؛
باید و نباید های حضور افاغنـه در سیرجان
زن و شوهری در کران به قتل میرسند و هنوز نتایج تحقیقات پلیس منتشر نشده، جو غالب عمومی در فضای مجازی خودش میبرد و میدوزد و نتیجه میگیرد که کار کارِ افغانهاست و شروع میکند به دامن زدن به موج افغانستیزی و مهاجرهراسی!
سه پسر جوان از اتباع افغانستان بر اثر مصرف مشروبات الکلی دستساز در زیدآباد فوت میکنند و وقتی خبر را رسانههای سیرجانی یکی پس از دیگری منتشر کردند، نظرها یا همان کامنتهای مخاطبان پر شده از نفرت پراکنی و اظهار شادمانی از مرگ این سه جوان. یکی نوشته بود؛ ای بابا همش سه تا؟ دلم میخواست بشنوم ده تا. آن یکی تایید کرده بود و نوشته بود من اگر همه اینها یکجا بمیرن کل سیرجون رو شیرینی میدم.
از هر ده نفر که آرزوی مرگ و نابودی برای کل مردم افغانستان کرده بودند فقط یک نفر ساز مخالف زده بوده و نوشته بود از ضجهای که مادر این سه تا پسر بر مزارشان میزند، خجالت بکشید، که بعید نیست این یکی هم افغان بود!
آنچه از نظراتی که بخشی از مردم سیرجان درباره این خبر نوشته بود ، به جز آنها که موضوع را تبدیل به سوژهای برای خنده کردند، دیگران کامنتشان سرتاسر خشم و عصبانیت بود.
خشم از اینکه افغانها بهداشت شهر را نابود کردهاند و شهر را از زباله پر کرده. عصبانیت از اینکه چرا مدارس پر است از دانشآموزان افغان و صندلی برای یک نفر ایرانی نیست. یکی از اینکه صفنانوایی دولتی پر است از مهاجران برای گرفتن نان یارانهای و ایرانی خودش از یارانه آردش محروم است و باید دست از پا درازتر برود سراغ نانهای گرانتر. شخصی نوشته بود خانههای قدیمی را با ایل و تبار کرایه میکنند و برای همین صاحبخانههای سیرجانی به همشهریهای خودشون رحم ندارند چون افغانها کرایه بدههای بهتریاند.
هویداست که بسیاری از مردم با حضور غیرقانونی افغانها در شهر و زیاد شدن تعدادشان و در اشغال افغانها قرار گرفتن برخی محلات مشکل دارند و بخشی از این هراس از افغانها به خاطر میزان زیاد زاد و ولد این مهاجران، شوتی و قاچاقچی تریاک شدن برخیشان و احتمال وجود افکار طالبانی در بین بخشی از آنان قابل درک است. اما اینکه مرگ غم انگیز سه جوان را دستاویزی میکنند برای اعلام مخالفت با سیاستهای مهاجرپذیری، هم خلط مبحث است و جرم و با مجازات همخوانی ندارد.
از علی سوندرومی جامعه شناس همشهری پرسیدم به نظرتان خشم آدمهایی که این کامنتها را گذاشتند از کجا میآید؟
آیا رسانهها مهاجر ستیزی را رواج دادند و به همین دلیل هیچ ذهنیت خوبی نسبت به مهاجران وجود ندارد. در حالی که تا همین چند سال پیش افاغنه عصای دست سیرجانیها بودند برای انجام کارهایی چون بنایی، نگهبانی و....
آیا ما اینجا با نژادپرستی روبرو هستیم یا صرفا نگرانی از بابت ورود مهاجران غیرقانونی؟ درحالی البته در این کامنتها نگرانی وجود ندارد، بلکه بیشتر تحقیر، تمسخر و آرزوی مرگ است.
آیا مردم ایران و به طبع سیرجان نسبت به خیلی از اتفاقات خِدر شدند و همه چیز برایشان جنبه شوخی دارد که از نگاه بسیاری از مردم اگر کسی مهاجر باشد شایسته مرگ شمرده میشود!
پدیده مهاجران و اقلیتی که تشکیل می دهند با فرهنگ بستر جامعه مقصد متفاوت است. از یک طرف به خاطر واقعیت مرزها و نیاز ما به نیروی کار یدی ارزان و توانمند موجب میشود از حضور مهاجران به عنوان نیروی کار در کشور و شهر ما استقبال شود و از سوی دیگر فرهنگ غالب جامعهی ما چندان پذیرای مهاجران نیست.
به عنوان سربار به آنان نگاه میکند. هرچند، چند نسل هم ممکن است بمانند و مراوده داشته باشند و تجارت کنند و ازدواج کنند. در نهایت برای پذیرش نهایی مخصوصا جوانانی که ویژگی اقتداگرا دارند چالش وجود دارد.
از طرفی خود مهاجران به خاطر داشتن ارزشهایی متفاوت از ارزشهای جامعهی ما و ناآگاهیشان از هنجارهای جامعهی مقصد، ضریب درگیری و آسیبهای اجتماعیشان بیشتر است. این نیز موجبات نگرانی جامعهی مقصد را فراهم میکند نسبت به اینکه چرا این مهاجران در جامعهی ما هضم نمیشوند. سرریز همهی اینها گاه در فضای مجازی و گاه ممکن است در فحوای کلام باشد.
در نقل گفتمان سینه به سینه باشد که فرصت شغلی را از بین بردهاند. که ترکیب جمعیتی را برهم زدهاند. بین مسئولان و در مجامع خصوصی ازش بحث میشود. از طرفی هم اقتصاد نیروی کار با کیفیت میخواهد.
در سیرجان هم همین است. همیشه چالشی وجود دارد. این را هم باید در نظر بگیریم که معمولا نسل اول مهاجران با وجود مصرف ناس به هدف کاهش فشار ناشی از کار، به هر حال کار ارزانتر و مناسبتر و مفید به حال جامعه را ارائه میکند.
نسلهای بعدی که بزرگ شدهی جامعهی مقصد بودهاند آلوده به مواد مخدر و مشروبات و... میشود و دیگر کیفیت کار و شغل مفید نسل اول را ندارد. این خود موجب میشود نسبت به ناهنجاری که در مهاجران است، واکنش اجتماعی شدیدتری باشد. مردم نسبت به این موضوعات حساسیتشان بیشتر است و گاهی آن قدر افراط میکنند که انگار اینها انسان نیستند.
شهروند درجه دو هم نه، اصلا شهروند نیستند! به نوعی نگاه تبعیض قومیتی نسبت به اقلیت مهاجر در اینجا خودش را نشان میدهد.