به نظر میآید میزان خشونت در سیرجان نسبت به چند سال گذشته افزایش داشته است. چاقوکشی، نزاع، قتل و... جزو خبرهاییست که این چند وقت زیاد شنیدیم. به همین بهانه به سراغ ماریا ستوده نياکراني کارشناس ارشد بالینی رفتیم تا پرسشهایی را در این باره با او درمیان بگذاریم.
ارزیابی شما از افزایش چنین اتفاقات خوشنت باری در جامعه چیست؟
سیرجان شهریست که به دیار تاج کریمان نام و نشانی خیلی خوبی توی تاریخ به یادگار گذاشته و مردمان این دیار افسرده نبودند. اخلاق مدار بودند و در طول تاریخ آدمهای شاد و پرنشاطی بودند. از غم و سختی های زندگی پلکانی برای رسید به شادی می ساختند. ولی بله متاسفانه در طول زمان مشکلات اقتصادی که مشکلات رفتاری رو به وجود میآورد و به خاطر مصرف مشروبات الکلی و درصد بالای طلاق و خیانت همهی اینها باعث درگیری شده. ناشی از درگیر اضطراب و افسردگی و اختلالات خیلی زیاد است.
راه جلوگیری از افزایش خشونت در جامعه چیست؟
همه اینها مربوط به خانواده میشود. به نظر من ریشه اش در خانواده است. باید یادگیری نحوه زندگی کردن با یکدیگر را داشته باشیم که آموزش حل مسئله رو بتوانیم به بچه ها یاد بدهیم. آموزش تقویت مهارت های ارتباطی مهم است. ارتباط بلدی می خواهد سواد می خواهد ولی این کم رنگ شده و نقش زوج ها و روش های تربیتی والده و مدرسه که بتوانند پرخاشگری فرزندشان را کنترل کنند، مهم است.
اخیرا قتل پدر و یا پدر و مادر توسط فررند جزو خبرهاییست که هرازگاهی در نشریات و پیجهای خبری منتشر میشود. وقتی به نظرات مردم نگاه میکنی خِدر بودن و بی تفاوتی را میشود دید. چرا؟
به جز خبرهایی که شبیه شایعه هستند، در خبرهای موثق انگیزههای مالی بر اوضاع روانی تاثیر گذاشته است. بدهیهای میلیاردی یا مصرف مواد روان گردان صنعتی و عواملی این چنین میتواند موثر باشد. در واکنش به این دسته خبرها نیز مردم هم بیشتر گرگ بارون دیده شدهاند. یه چیزی از اون بیشتر حتا. برای اینکه احساسات مردم از بین رفته. مشغله فکری خیلی زیاد شده. حوادث خیلی زیاده. اتفاقات اسفناک و ناگهانی خیلی زیاده. آن قدر مصرف مشروبات الکلی زیاد شده که قبح ها شکسته شده و احترامات سنتی زیر سوال رفته و از همه مهم معنویت خیلی کم رنگ شده است.
فکر میکنید یک شخص به لحاظ روحی و روانی در چه سطحی قرار دارد که مرتکب قتل پدر یا مادر خود میشود؟
در فضای خانواده به محبت و امنیت خیلی نیاز است. چرا که محبت رشد عاطفی و معنوی را به دنبال دارد و امنیت نیز عملکرد رفتاری را. تغییر روایت و کشمکش های خیلی زیادی که بین پدر مادر هست باعث شده نشاط و پویایی را از فرزندانمان سلب کنیم و صداقت و همبستگی از بین می رود. نبود اعتماد تبدیل می شود به آسیب های مغزی و اختلالات خلقی ئ خشونت های پرخطر که باعث می شود تبعات جبران ناپذیری به دنبال خود بیاورد.
آیا اغلب مسائل اقتصادی بهانهست؟ یا پول فقط بخشی از ماجراست؟
به نظر من مسائل اقتصادی بخش بزرگیست که منجر به انگیزه خشونت میشود ولی ناگفته نماند که ناآگاهی از نسبت به مهارت های کنترل خشم موجب موثر است. فرهنگ غلط فرزندان از پدر مادرهایی آموخته شده که به جای صحبت، از داد و بیدادها استفاده می کنند که به طور قطع مشکلات روحی و روانی اعم از افسردگی، اسکیزوفرنی، اختلال دو قطبی توهم پارانوئید و... را پس از آن دارد.