یک زوج گردشگر چند روز پیش در سیرجان به دنبال بازار صنایع دستی شهرمان بودند و وقتی از ما نشانی خواستند و ما نشانی بازار قوّتوها و راستهی فرشفروشان مجاورش را دادیم، برایشان جالب بود که نه تابلویی برای راهنمایی آنان به سمت بازار قوّتوها به چشمشان خورده بود و نه مردم رهگذری که از آنها پرسیده بودند، چیزی برای ارائه دادن و راهنمایی کردن داشتهاند!
آنها پس از بازدید از بازار قوّتو کاروانسرای مجاور و راستهی گلیم و فرش در بلوار مجاور باز با ما تماس گرفتند و از یک حس دوگانه که هم به وجد آورده بودشان و هم ناراحتشان کرده بود، روایت میکردند!
حسی شبیه ذوق و شوق موقع دیدن بازاری سنتی که هنوز پویاست و حتا محصولی که ارائه میدهند هم قدیمی و سنتی و بسیار خوشمزه و کم نظیر است اما حسی غمگین با دیدن وضعیت مرمت نشدهی بازار و دیدن راستهی فرشفروشان که حتا یک قالی سه کلهی نو وجود نداشته که این زوج گردشگر بخرند و قالیهای سهکلهی موجود همگی دست دوم و سوراخ بوده است! گویا توجیه فروشندگان هم این بوده که دیگر کمتر کسی در میان نسل جدید قالی سهکله میبافد زیرا چرخ اقتصادش نمیگردد و تحریمها و گران شدن قیمت مواد اولیه هم مزید بر علت کاهش تولید بوده است.
این اتفاق همزمان شد با تماس مسوول موزهی خصوصی گلیم واقع در شهرک صنعتی انتهای بلوار عباسپور و گلایههایی که وی داشت نسبت به جمع آوری تابلوهای راهنمای گردشگران برای هدایت به این موزه! گویا این جمعآوری تابلو به بهانهی راه افتادن موزهی جدید گلیم مجاور اداره میراث اتفاق افتاده و به گفتهی مریم افسری حتا چهارتا گلیم بافت قدیم در موزه جدید نیست که حس و حال واقعی یک موزه را بگیرد!
به نظر میآید تا موزهی گلیم راه نیفتاده بوده مسوولان از وجود یک موزهی خصوصی گلیم نهایت بهرهبرداری را برای پوشاندن ضعف کار خود بردهاند و بعد از راه افتادن موزهی جدید دیگر نیازی ندیدهاند که بخواهند ملاحظه کنند و شمشیر از رو نکشند!
حال با این اوصاف جای تعجب است که چرا نه تنها برای معرفی صنایع دستی شهر جهانی گلیم به گردشگران، اقدامی توسط مسئولان نمیشود که حتا زحماتی که بخش خصوصی کشیده را نیز با اقدامات سلبی، کوتهبینانه و تنگچشمانه، خنثا میکنند و علیه منافع عمومی کل شهر گام برمیدارند که مثلا اندک کار کوچک مسوولان دیده شود. حال آنکه تازه همان کاری که دارند رویش مانور میدهند نیز سنگ بنایش را مسوولان سابق گذاشتهاند!
حالا جای سوال از رییس تازهی اداره میراث فرهنگی سیرجان این است که کو عمل به آن همه وعدهی قشنگی که پیش از انتصاب داده میشد؟ آن هم از سوی کسی که دعویاش بود برای رسیدگی به مشکلات حل نشده و کارهای روی دست ماندهی حوزهی میراث فرهنگی و گردشگری، کمر همت بسته است؟
دست کم توقع میرفت با یک هماهنگی سادهی بین ادارات و ارگانها، مکانهای مستعد و دارای پتانسیلی مثل کاروانسرای بازار محل عرضه قالی و گلیم شود و یا بازار روز در مجاورت محیاشهر از انحصار برخی متادونفروشها به درآورده شود و این راسته که در مسیر گردشگران هم هست به طور دائم در اختیار صنوفی -که گلیم شیریکیپیچ و قالی سه کلهی سیرجان را میفروشند- گذاشته شود و حالا اگر بینشان قهوهای هم برای گردشگر سرو میشود، قهوهجوش سنتی سیرجان را هم برای معرفی به گردشگر ارائه دهد به علاوهی بروشوری از معرفی بازار و بادگیر چپقی و تاریخچه قلعهسنگ و یخدانها و خانههای تاریخی.
اما هیچ کدام از این کارها همچنان نمیشود و درِ اداره میراث فرهنگی در زمانهی مدیر کنونی نیز همچنان بر همان پاشنهی سابق میچرخد تا بازهم ثابت شود که هزار وعدهی خوبان یکی وفا نکند!