گفته شد در کنسرت اخیر گرشا رضایی که در گهرپارک برای خانواده‌های معدنی برگزار شده، مشکل سیستم صدا تا حدی بوده که موجب دلخوری خواننده شده است و حتا شنیده شد که او با عذرخواهی از حاضرین سالن را ترک کرده است! گرچه بعد از این موضوع تکذیب شد اما در همین حد شایعه هم حاشیه‌ساز شدن کنسرت گرشا رضایی برای بار دوم در سیرجان جالب بود!
زیرا آخرین کنسرت موسیقی سال گذشته‌ی همین خواننده نیز در سیرجان حاشیه‌ داشت اگرچه به ظاهر گذشت و ختم به خیر شد اما...
این امایی که می‌خواهم برای‌تان بنویسم از آن اماهایی است که دوغش را بزنی کلی کره پس می‌دهد.
تبعیض اقتصادی را به تبعیض فرهنگی تسری دادند.
به نکته‌ای که در لا به لای این خبرها باید دقت شود این است که کنسرت موسیقی همواره مختص خانواده‌های کارکنان شرکت‌های معدنی است!
عمق فاجعه همین جاست. اینکه شرکت‌های معدنی نه تنها موجب بروز اختلاف طبقاتی و عمیق‌تر شدن شکاف پولدار و فقیر در سیرجان شده‌اند که حالا این شکاف دارد خود را در بهره‌مندی از دیگر امکانات تفریحی و فرهنگی هم خودش را نشان می‌دهد و میان شهروندان سیرجانی تبعیض را عادی جلوه می‌دهد.
اگر قرار به برگزاری کنسرت در این شهر است، چرا عمومی برگزار نشود؟ چرا مختص خانواده‌های کارکنان شرکت‌های معدنی باشد؟ مگر باقی خانواده‌های سیرجانی حقی ندارند؟ پس برابری اجتماعی در استفاده از امکانات فرهنگی کجا رفته؟ اگر قرار است موسیقی زنده اجرا شود، باید امکان خرید بلیط در چند قیمت و با حضور برای همه‌ی همشهریان سیرجانی فراهم باشد.
موضوع دوم اینکه شرکت‌های معدنی چگونه روی‌شان می‌شود در یک شهری که سالن برگزاری کنسرت موسیقی ندارد، کنسرت موسیقی برگزار کنند، آن هم یا در تنها سالن سینما که مربوط یه سالها قبل است است و یا جدیدا در گهرپارکی که کلی پزش را می‌دهند اما انگار یک سالن استاندارد کنسرت با سیستم صوتی مجهز برای اجرا ندارد!
 بعد هم احتمالاً اگر این اتفاق نیفتاده بود نیز با کلی تبلیغات برگزاری این کنسرت را از شاهکارهای شرکت مذکور در عمل به مسوولیت اجتماعی‌اش در قبال سیرجان معرفی می‌کردند!
همین که شرکت‌های معدنی کنسرت موسیقی‌شان را در سالن ورزشی و سالن سینما یا در سالنی پیش پا افتاده و بدون تجهیزات برگزار می‌کنند یعنی حتا برای نیازهای فرهنگی کارکنان خودشان هم زیرساختی ایجاد نکرده‌اند، چه برسد به اینکه به مسوولیت اجتماعی خود عمل کرده‌ باشند.
مردم می‌بینند این تبعیض‌های ادامه‌دار و آشکار را. می‌بینند که سهم‌شان از معادن سیرجان فقط تورم مسکن و خرابی آسفالت و آلودگی بوده و می‌فهمند که در این سالیان فقط درویش بوده‌اند، نشسته بر گنج معادن. کنسرت اختصاصی برای یک شرکت معدنی دیگر چه صیغه‌ای‌ست؟! مگر این معادن در سیرجان نیست؟ مگر دودش در ریه‌ی مردم سیرجان نمی‌رود؟ پس چگونه است که در این شهری که نه سرگرمی پیش‌بینی شده و نه شادی دارند، یک گروه عزیز‌کرده باید به کنسرت بروند و بقیه نگاه بکنند؟ خب شاید همین می‌شود که چند جوان از سر خشم ناشی از احساس تبعیض دست به کاری می‌زنند که هم آسیب‌زاست و هم خبر این اتفاق کلی به اعتبار شهر در کشور آسیب زده و خسارتی هم بار می‌آورد.