ظرفیت فراموش شده خانه های تاریخی
تاملی بر کیفیت کافهگردی سیرجونی!
با وجود رشد قارچگونهی انواع کافه و قهوهفروشی در هر کوی و برزن و در کوچه و پسکوچههای سیرجان، اما کیفیت معماری و دکوراسیون و محیط و مکان و محل این کافهها چندان مطلوب نیست و کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
در این چند ساله سیرجان هم در هر کوچه و محلش پر شده از کافهقهوه. در حال حاضر قهوهی اسپرسو (عصارهگیری قهوه تحت فشار آب به جای دم کردن) به عنوان یکی از قهوههای پرطرفدار برای هر کس معنای متفاوتی دارد. یکی حتماً باید اسپرسو را صبح خیلی زود بخورد تا خواب از سرش بپرد، یکی تنها راه از بین بردن خستگیاش قهوه است و بعضی دوست دارند قهوه را به عنوان یک نوشیدنی جذاب و انرژیزا دسته جمعی دور یک میز بنشینند و بخورند و گپ بزنند. همچنین قهوه خوردن برای سر حال آمدن رانندگان جاده، در سیرجان و همچنین نیروهای معدنی یکی از راههای حلال و پرطرفدار سرحال ماندن بعد از ساعتهای سخت کاریست.
سنت مصرف قهوهی دمی در ایران بسیار قدمت دارد درحالی که چایی در دوران قاجار وارد ایران شد و برای همین است که تا امروز حتا به چایخانههای سنتیمان هم هنوز در اصطلاح قهوهخانه میگوییم چون سرو قهوه پیشینهی طولانیتری نسبت به چای در ایران دارد.
کاشفالدین داروساز مشهور عصر صفوی در سال 1664 میلادی رسالهای در مورد فواید و مضرات نوشیدنی قهوه نوشت. این رساله موجب ایجاد علاقه در شاه عباس برای استفاده از قهوه شد و این آغاز ورود گستردهی قهوه به ایران و رواج مصرف آن در میان ایرانیان بود. گرچه سنت دمآوری آن متفاوت بود. در همین سیرجان به طور سنتی قهوه را با گیاهان دارویی دیگر ترکیب میکرده و در آب جوش دم میآوردند که به آن قهوهجوش میگفته و میگویند و این محصول هنوز هم به طور سنتی یکی از اقلام مورد ارایه در بازار گنبدی قهوهقوتوهای سیرجان است. از بازار قهوه قوتوی سیرجان که رد میشوی بوی قهوهی آسیاب شده و ساییده شده، مستت میکند.
این نوشیدنی پس از چندی فراموشی دوباره محبوب ایرانیان شده است و در سیرجان هم مورد توجه قرار گرفته اما انگار کسی در شهر ما به این موضوع توجه ندارد که یک کافه فقط محلی برای نوشیدن قوه نیست. قهوه بهانه است برای گپ زدن آدمهایی که همدیگر را گم کردهاند. همنشینی همشهریانی که بر سر موضع مشترک همسخنی یکدیگر را به طور اتفاقی در کافهها پیدا میکنند.
اینجاست که محیط کافه اهمیت دو چندانی پیدا میکند. برای همین است که در شهرهای بزرگ و تاریخی ایران چند سالی هست که به جای مغازههای دم دستی با درهای دودی سکوریت و دیوارهای مشکی افسرده، خانههای تاریخی و منرل متروک شدهی مشاهیر درگذشتهی معاصر را برای راه اندازی کافهها مرمت و بازسازی میکنند. این کار را خود بخش خصوصی انجام میدهد و نه تنها به حفظ بافت تاریخی ارزشمند شهر کمک میکند که اینگونه محیط دلچسبتر و دلنشینتری را برای کافهها فراهم میآورد. شهری که در نگهداری از خانههای تاریخی خود بسیار خوب پیش برود و در آینده نزدیک که اقتصاد گردشگری رشد کند هم حرفی برای گفتن خواهد داشت.
نسخهی موفقی که در سیرجان هم امکان اجرا دارد اما هنوز با وجود رشد قارچگونهی انواع کافه و قهوهفروشی در هر کوی و برزن و کوچه و پسکوچهی سیرجان، کمتر مورد توجه سرمایهگذاران خصوصی علاقهمند به کسب درآمد در حوزهی کافه و قهوه قرار گرفته است. ولی چیزی که در میانهی این کافهگردی سیرجونی در درجهی دوم اهمیت قرار گرفته است، محیط دلچسب و دکوراسیون در یک کافه است. این درحالی ست که سیرجان هم شهری با هویت است با مکانهایی بیانگر هویت تاریخی این شهر داشته باشد. سیرجان خانههای متعدد تاریخی دارد که چه ثبت میراث باشند و چه نباشند از نظر نظر زیبایی بصری و چه از نظر قدمت و معماری دارای ارزش هستند و از این خانهها در خیابانهای مرکز شهر زیاد وجود دارد. خانههایی که اکثرا متروکه، مخروبه و یا افغانینشین شدهاند.
تنها میتوان به صورت محدود به مواردی مثل کافهی راه افتاده در حیاط خلوت خانهی تاریخی دکتر صادقی اشاره کرد یا کافه در عمارت چهارطاق که متاسفانه تعطیل شد.
درحالی که تعداد خانهها و حجرههای گنبدی و سنتی در سیرجان خیلی زیاد است اما این ظرفیت مغفول مانده و مورد بهره برداری قرار نمیگیرد.
سیرجان قدیم هم درست مانند یزد شهری با بادگیرهای فراوان شناخته میشده است ولی در سالهای اخیر سیرجان شاهد تخریب بخش زیادی از بافت قدیمی و تاریخی خود بوده است و بخش باقی مانده نیز با قیمتهای پایین توسط وارثان به چندین و چند خانواده افغان اجاره داده شدهاند که اشتراکی در آن زندگی کنند! درحالی که وارثان میتوانند حداقل خانههایشان را با همین مبلغ اجاره به کافهها و رستورانها بدهند.
متاسفانه ما حتا دست کم تنها بخش بادگیر یک خانهی تاریخی را در این شهر تبدیل به کافه و محل مناسب برای نشستن گردشگران به سبک شربتخانههای اصفهان نکردهایم! در حالی که زیر سقف این بادگیرها میتوان به نوعی حس قدیمی بودن و گرما و صمیمیت زندگی گذشتگان را حس کرد.
شماره 833 مورخ 27 فروردین 1404