دوشنبه, 16 ارديبهشت 1404
 
 

شماره 834 مورخ 3 اردیبهشت 1404

 
 
 
 
 
 

حزن اجتماعی سیرجانی‌ها برای سانحه‌ی تلخ در اسکله شهید رجایی بندرعباس؛
خودُم سرحد، جانُم گرمسیره!

«سلام من از بندرعباس مصيبت زده به شما پيام ميدم و انتقاد دارم. شايد منتشر نکني
 ولي سيرجان که از همه شهرهاي ديگه نزديکتره به هرمزگان و ثروت و معدن و پسته و کلي ادعا داره يه همراهي درست و حسابي نکرد. سيرجانيا مجاني براي هيچکس هيچ کاري نميکنن حتي همدردي !
حتي تسليت گفتن!
ولي موقع تعطيلات و تفريح که ميشه ميايين بندر کلي خوش ميگذرونين و شهر رو به زباله دوني تبديل ميکنين و برميگردين. اما به وقتش کنار ما نبودين؟
بوشهر، شيراز، رشت و آبادان عکس‌هاشون را فرستادم براتون همه دارن در حد توانشون براي بندر عباسي که شايد چند سالي يکبار هم نميرن شايدم اصلا نديدن کمک جمع ميکنن. حالا چه اهداي خون؟ چه نقدي چه دارويي و درماني ولي سيرجان...
اول درگير دعواي شورا و شهردارتون هستين اول به فکر آسفالت و قطعي برق و ...
دوسه تا پيام تسليت ديدم و يه مصاحبه نيم بند و اعزام تبليغاتي ماشين آتش نشاني اگر رسانه عدالت محوري هستي گلايه بندري‌ها را به گوش همشهريانت برسان.»
اين پيام يک هموطن هرمزگاني بود که به خاطر شغلش به طور فصلي ساکن سيرجان هم هست.
رعايت امانت داري کرديم و پيام هم وطن بندر عباسي را منتشر کرديم اما اين گلايه تا چه حد درست  است و با واقعيت ميانهاي دارد؟
سيرجاني‌ها واقعا از ته دل از اين واقعهي تلخ متاثر شده و همدرد و غمخوار همميهنان هرمزگاني هستند.
ما خودمان را از  بندري‌ها جدا ندانسته و نمي دانيم چندين گروه امدادگر و آتش نشان از شهر ما اعزام شده و فيلم و عکسهاي امدادرساني موجود است.
تمامي پيجهاي خبري شهر ما مصيبت همسايه‌ی دوست داشتني را پوشش داده و مي دهند.
براي اهداي خون هم که وظيفه انساني مان بود با افتخار صف کشيديم و خون اهدا کرديم
اقلام دارويي و کمک نقدي هم ارسال شد.
شايد به لحاظ تبليغاتي آنچنان در بوق و کرنا نکرديم که البته کار نکوهيده و غير اخلاقي بود.
از ته دل آرزو ميکنيم هر چه زودتر گَرد غم و اندوهِ اين بلاي جانسوز و مصيبتِ بزرگ، از خاطر همسايه دوست داشتني و عزيزمان بندرعباس زدوده شود.
بله اينکه سيرجانيها هميشه خوشنشين ساحل بندرعباس هستند بارها نقل محافل و سوژهي رسانهها بوده است اما اين روزها به عينه ميبينيم که مردم سيرجان چقدر ناراحت سانحهي پيش آمده در اسکلهي بزرگ بندر هستند. از جان و دل ناراحتند. همه جا صحبت اين ماتم بزرگ است. بخشي از مردم سيرجان در صف انتقال خون ميايستند. حتا خيلي از سيرجانيها به خاطر داشتن خانه در بندرعباس و سکونت فصلي در آنجا خود را بندري هم ميدانند و بازار زنگ و تماس مردم با دوست و آشنا و در همسايه در بندر و احوالپرسي داغ است.
پيشنهاد کمک و در اختيار گذاشتن واحد مسکوني در بندر براي آسيب ديدگان حادثه نيز از سوي برخي صاحبان سيرجاني اين آپارتمانها يا خانهها در فضاي مجازي ديده شده است که نشان دهنده‌ي پيوند قلبي عميق سيرجان و بندرعباس است. در واقع به خاطر ارتباطات گسترده، سيرجاني‌هاي زيادي داريم که به نوعي بندري هم هستند. يعني يا با بندرعباسيها و استان هرمزگانيها مثل حاجيآباد و... وصلت کار شدهاند. دختر دادهاند يا عروس هرمزگاني دارند. يا به خاطر مشاغلي مثل رانندگي کاميون و مغازهداري و کسب و کار و تجارت، دوستان زيادي در بندرعباس دارند که دلواپسشان شوند.  
ديگر گذشت آن روزگاري که گرمسيري و سرحدي به هم تيکه بندازند و به اين ميگويند همدلي ملي.

ضمیمه این شماره