ضد توسعه سیرجان رفتار کردن نماینده با اتهاماتش علیه رسانههای محلی؛
نماینده مزد دست رسانهها را داد!
خدا کند سند و مدرک نماینده از فساد در برخی معادن از جنس این ادعا نباشد که خریده شدن رسانهها را مرتب در سرنا میدمد، تا حرفهای توهین آمیز آن واعظ منبری صدق پیدا نکند.
به فهرست اتهامزنیهای نماینده سیرجان علیه همشهریانش این یکی مورد هم اضافه شده که مرتب هم از سوی هم خود محمد معتمدیزاده و هم حلقهی اطراف او شنیده میشود و آن این که: «رسانههای سیرجان را معادن خریدهاند». این گزاره به قدری تکرار شده که نه استدلالی پشت آن مانده و نه سندی، اما همچنان مانند یک چکش، بر سر رسانههای محلی فرود میآید تا همین گزاره اخیرا توسط نماینده در کرمان هم نزد استاندار و مقامات کشوری باز طرح شود تا رسانهها بدانند چطور در این دو سال چه در آستین خود پرورش دادهاند!
رسانههایی که برخلاف این ادعا، نه تنها در صفبندیهای سیاسی و اقتصادی شهر غرق نشدهاند، بلکه بسیاریشان با وجود هم طیف نبودن با نماینده در همین دو سال، اخبار و گزارشها و مصاحبههای مربوط به خود نماینده را بدون گرفتن حتا یک ریال و توقعی منتشر کردهاند. این، اگر سندی از بیطرفی رسانههای محلی سیرجان نیست، پس چه نام دارد؟
اما مساله فقط یک ادعای نادرست نیست؛ مساله توقعیست که پشت این ادعا خوابیده: اینکه رسانه، در دعوای نماینده با معادن، موظف است طرف نماینده را بگیرد. و اگر چنین نکند، لابد «خریده شده» است. این تصور غلط، نه تنها بیاحترامی به شغل روزنامهنگاری است، بلکه تهدیدیست برای سلامت گفتوگو و نقد در شهری که بیش از هر زمان دیگری نیازمند شفافیت است.
رسانههای محلی؛ بین چکش اقتصاد و سندان سیاست
برای فهم ریشههای این سوءتفاهم، باید لحظهای از فضای احساسی و سیاسی فاصله گرفت و ساختار واقعی رسانههای محلی را دید:
اکثر رسانههای سیرجان خصوصیاند و بودجه دولتی ندارند.
رسانهها حقوق ثابت ندارند و درآمد آنها در بهترین حالت، از آگهی تأمین میشود.
در شهری معدنی مثل سیرجان، بزرگترین مشتری آگهی طبیعیست که بخش معدن باشد؛ نه از روی فساد، نه به خاطر زدوبند، بلکه از روی واقعیت اقتصادی.
در چنین شرایطی، گفتن اینکه رسانهای که از معدن آگهی گرفته «خریده شده»، هماناندازه بیمعنیست که بگوییم روزنامههای سراسری که از ایرانخودرو یا بانکها آگهی میگیرند، «نوکر» آنها هستند.
اما نکته مهمتر اینکه وابستگی اقتصادی الزاماً به معنای وابستگی تحریری نیست. نمونه روشنش همین دو سال اخیر است:
در همین دورهی نمایندگی معتمدیزاده، تقریباً تمام رسانههای معتبر محلی-حتا رسانههایی که آگهی معادن را منتشر میکنند- اخبار نماینده را نیز پوشش دادهاند و آن هم رایگان.
این یعنی رسانهها، با وجود همهی دشواریها، خط تحریری مستقل داشتهاند.
اتهامی که بیشتر از آنکه واقعیت باشد، سپری دفاعی است
طرح مکرر ادعای «خریدن رسانهها»، کارکرد دیگری هم دارد:
وقتی رسانهای نقدی به عملکرد، وعدهها، یا رفتار سیاسی نماینده وارد میکند، سریعاً این برچسب به کار میافتد تا نقد بیاعتبار شود.
این یعنی:
«اگر از من تعریف نمیکنید، پس خریده شدهاید.»!
این منطق، نه منطق نقدپذیری است و نه منطق توسعه سیاسی. این منطق نوعی مطالبهگری نارواست؛ مطالبهی «تعهد رسانه برای حمایت مطلق از نماینده و ادعاهای ضد معدنی او ». در حالی که رسانه، اساساً نه موظف به حمایت است و نه موظف به سکوت. رسانه فقط موظف به اطلاعرسانی، بررسی و نقد است. همین.
رسانههای سیرجان چه کردهاند و چه نکردهاند؟
بیایید واقعبین باشیم:
رسانههای محلی سیرجان عملکرد معادن را نقد کردهاند؟
بله.
نشت پساب، آلودگی، تخریب محیطی، کمکاریهای زیستمحیطی، مشاغل ناپایدار و بسیاری موارد دیگر در همین رسانهها بارها طرح شده است.
آیا همین رسانهها عملکرد نماینده را نقد کردهاند؟
باز هم بله.
وقتی وعدهها محقق نشده، یا وقتی اختلافات و اصطکاکهای سیاسی به ضرر منافع عمومی بوده، رسانهها نقد کردهاند.
اما آیا رسانهای وجود دارد که وظیفهاش حمایت ذاتی از یکی علیه دیگری باشد؟
خیر.
در دو سال گذشته، رسانهها با وجود تمام فشارها و دشواریها، مرز خود را با هر دو طرف حفظ کردهاند.
این کار آسان نبوده است: چون نه معادن همیشه از نقد استقبال میکنند، و نه نماینده، نه حامیانش.
اما واقعیت این است: اگر در دعوای جدید نماینده و لشکرکشی او با کمیسیون اصل نود مجلس و دو تن از همطیفان تندرو اش، رسانهها طرف معدن را نگرفتند و این دعوای به کشور کشانده شده را به زیان سیرجان اعلام کردند، به این معنیست که سبیلشان توسط معادن چرب شده است؟
یک رسانهی محلی وظیفه دارد گوشه چشمی هم به توسعه شهرش داشته باشد و نگران ضرر دیدن منطقه از تسلط نگاه صرفا مرکز-پیرامونی و حذف بودجههای عمرانی و فرهنگی و محیط زیستی منطقه در هر دو قالب اعتبار دولتی یا مسئولیت اجتماعی معادن باشد.
یکی از نگرانیهای رسانهایها این است که توقع نماینده از رسانهها، محدود به انتشار خبر نیست، بلکه انتظار ایستادن در صفی سیاسی است.
در دعوای معتمدیزاده و معادن، رسانهها اساساً چه نقشی باید داشته باشند؟
تحلیل؟ بله.
بازتاب اختلافات؟ بله.
هر دو کار توسط رسانهها انجام شده. اگرچه روزنامهنگاری، ابزار فشار سیاسی نیست. رسانه، دفتر روابط عمومی هیچ جناح و هیچ نماینده و هیچ مدیر شهری نیست ولی اگر لازم بود، رسانه هرگاه لازم بود میتواند با نگاهی به توسعه، منتقد یک طرف در هرماجرایی باشد چنانچه در ماجرای دیدار نماینده با مهدی جهانگیری، برخی از رسانههای منتقد امروز نماینده از این کار او حمایت کردند.
اینکه نماینده انتظار داشته باشد رسانهها در این دعوا، همیشه و خودبهخود طرف او باشند، ناشی از عدم درک نقش رسانه است. رسانهها هیچگاه «سرباز» نداشتهاند و هیچگاه «ستاد جنگ» نبودهاند.
وقتی پای آگهیهای مردمی وسط نباشد، بیطرفی کار آسانی نیست؛ اما رسانههای سیرجان انجامش دادهاند.
اگر قرار باشد از چیزی دفاع کنیم، باید از همین دفاع کنیم.
در شهری که تصمیمگیریهای کلان اقتصادی، سیاسی و زیستمحیطی اغلب پشت درهای بسته انجام میشود، رسانههای محلی در حد توان و امکانات محدودشان، تلاش کردهاند بیطرف بمانند.
این بیطرفی نشانهی ضعف نیست؛ نشانهی بلوغ حرفهای است.
اینکه رسانهها با وجود دریافت آگهی از معادن، باز هم اخبار نماینده را منتشر میکنند و بالعکس، اتفاقاً نشانهی سلامت فضای رسانهای سیرجان است.
این بیطرفی، بهجای آنکه تحسین شود، مدام زیر سؤال میرود .
بزرگترین خطر برای رسانهها، فشار سیاسی از سوی کسانیست که میخواهند رسانه فقط حرف آنها را تکرار کند.
گاهی خریدن، فقط پول دادن نیست؛
گاهی خریدن یعنی «انتظار وفاداری»، «انتظار اطاعت»، «انتظار سکوت».
وقتی نمایندهای از رسانه توقع دارد نقدش نکنند، آنوقت است که سوال اساسی پیش میآید:
چه کسی میخواهد صاحب رسانه باشد؟
رسانه اگر پرسش نکند، دیگر رسانه نیست.
سیرجان شهریست با بزرگترین ظرفیتهای معدنی کشور؛
شهریست که معادنش میتوانند موتور توسعه باشند یا عامل تخریب.
شهریست که نمایندهاش میتواند پیگیر حقوق مردم باشد یا درگیر منازعات سیاسی شود و در این میان به سود مرکز و به زیان منافع محلی سیرجان گام بردارد.
در چنین شهری، رسانه باید سختگیر باشد.
باید از معادن بپرسد، از نماینده بپرسد، از مدیران بپرسد.
رسانه اگر نپرسد، کارکردش را از دست میدهد.
از این رو، حمله به رسانه با برچسبهایی مانند «قلم فروش و قلم به مزد»، «وابسته»، «مزدور»، یا «خریده شده»، در واقع حمله به حق مردم برای دانستن و برچسبی ناروا به رسانههایی است که همواره صدای مطالبات مردم سیرجان بودهاند.
معتمدیزاده در حالی که تا همین چند وقت پیش خود را از بدنهی رسانههای سیرجان اعلام میکرد، اخیرا با این مواضعش ثابت کرد چگونه میتواند هم اعتبار سالها با خون دل به دست آمدهی همصنفان دیروز خود را قربانی بازی سیاست و دعوا بر سر منافع باندی و جناحی کند و هم اینکه این حرکت نماینده جز آب ریختن به جوی مرکز استان و پایتخت و ضدیت با منافع شهر حوزهی انتفاعیاش چیز دیگری نیست و قربانی اول این روال مردم سیرجان و توسعهی شهرشان است.
